رز وحشی... فیک تهیونگ
پارت:15
-نمیرم!
+گفتم گم شو برو بیرون
ایندفه بدون حرفی رفتم سمتش و بغلش کردم
خواست که منو از خودش جدا کنه اما سفت چسبیده بودمش
-اروم باش باشه
ازش جدا شدم و صورتش رو با دستام قاب کردم
-توی چشمام نگاه کن
اما ب ی گوشه نگاه کرده بود معلوم بود هنوزم عصبانیه
خودم سرش رو اوردم بالا و بوسیدمش
اما این بوسه برای چی بود!؟
م.من اصلا چرا اینجوری کردم
انتظار داشتم سریع ازم جدا بشه اما با باز کردن لباش و کج کردن سرش هیچیز طبق انتظارات من پیش نرفت
جوری منو میبوسید انگار ک میخاست تمام عصبانیتش رو روی لبای من خالی کنه
با نفس نفس ازم جدا شد و توی چشمام نگاه کرد
کمی از عصبانیتش کم شده بود
+چ.چرااون کارو...
انگشتم رو ب علامت حرفی نزن روی لبهاش گذاشتم
-هیشش چیزی نیست
درستش این بود ک خودم هم نمیدونستم هدفم از انجام اون کار چی بود فقط میدونستم اگ انجامش نمیدادم اتفاق بدی می افتاد
دستش رو گرفتم و نشوندمش رو تخت و خودم هم کنارش نشستم
-مشکلت چیه
داشتم ب جلوم نگاه میکردم اما نگاه اونو روی خودم حس میکردم
+منظورت از مشکل چیه
-خودت چند باری بهش اشاره کردی من توی چ موردی باید بهت کمک کنم ک خوب شی
انگار ناراحت شد سرش رو انداخت پایین
+پدرم ی ادم الکلی بود هر شب وقتی ب خونه میومد با بوی گند الکل اوقات من و مادرم رو تلخ میکرد
برخلاف پدرم مادرم زن اروم و مهربونی بود اون عاشق پدرم بود با تمام کتک هایی ک از پدرم خورده بود بازم اونو دوست داشت
غیر از اون هروقت ک مادرم خونه نبود پدرم منو میزد چون وقتی مادرم اونجا بود
همیشه جلوی اونو میگرفت
پدرم باعث خشمی داخل وجود من شده بود بعد از مرگ مادرم ک بر اثر
نگاهی بهش کردم ناگهان قطره ی اشکی از چشماش افاد
+بر اثر خودکشی بود خشم من بیشتر هم شد و شبیه بنزین روی اتیش بود مادرم تنها زنی بود ک برای من قابل ستایش بود اما پدرم
اون ی موجود کثیف بود کسی ک باعث شد من مادرم رو از دست بدم
درست یک سال بعد هم پدرم سکته کرد و مرد
و من تنهای تنها شدم
گرچه همون موقع ک مادرم رو از دست دادم تنها شده بودم
تمام تلاش خودم رو کردم که صدام شنیده شه و منم دیده بشم ک بفهمن منی هم وجود داره
تنها چیزی ک منو تنها نزاشت خشمم بود ک هیچ چیز ارومم نمیکرد تا اینکه تورو دیدم تو توی روی من وایسادی و نشون دادی نمیتونم روز بگم ...ادامه دارد
شرط:
لایک:۱۲۰
کامنت:۱۲۰
#فیک #تهیونگ #بی_تی_اس
-نمیرم!
+گفتم گم شو برو بیرون
ایندفه بدون حرفی رفتم سمتش و بغلش کردم
خواست که منو از خودش جدا کنه اما سفت چسبیده بودمش
-اروم باش باشه
ازش جدا شدم و صورتش رو با دستام قاب کردم
-توی چشمام نگاه کن
اما ب ی گوشه نگاه کرده بود معلوم بود هنوزم عصبانیه
خودم سرش رو اوردم بالا و بوسیدمش
اما این بوسه برای چی بود!؟
م.من اصلا چرا اینجوری کردم
انتظار داشتم سریع ازم جدا بشه اما با باز کردن لباش و کج کردن سرش هیچیز طبق انتظارات من پیش نرفت
جوری منو میبوسید انگار ک میخاست تمام عصبانیتش رو روی لبای من خالی کنه
با نفس نفس ازم جدا شد و توی چشمام نگاه کرد
کمی از عصبانیتش کم شده بود
+چ.چرااون کارو...
انگشتم رو ب علامت حرفی نزن روی لبهاش گذاشتم
-هیشش چیزی نیست
درستش این بود ک خودم هم نمیدونستم هدفم از انجام اون کار چی بود فقط میدونستم اگ انجامش نمیدادم اتفاق بدی می افتاد
دستش رو گرفتم و نشوندمش رو تخت و خودم هم کنارش نشستم
-مشکلت چیه
داشتم ب جلوم نگاه میکردم اما نگاه اونو روی خودم حس میکردم
+منظورت از مشکل چیه
-خودت چند باری بهش اشاره کردی من توی چ موردی باید بهت کمک کنم ک خوب شی
انگار ناراحت شد سرش رو انداخت پایین
+پدرم ی ادم الکلی بود هر شب وقتی ب خونه میومد با بوی گند الکل اوقات من و مادرم رو تلخ میکرد
برخلاف پدرم مادرم زن اروم و مهربونی بود اون عاشق پدرم بود با تمام کتک هایی ک از پدرم خورده بود بازم اونو دوست داشت
غیر از اون هروقت ک مادرم خونه نبود پدرم منو میزد چون وقتی مادرم اونجا بود
همیشه جلوی اونو میگرفت
پدرم باعث خشمی داخل وجود من شده بود بعد از مرگ مادرم ک بر اثر
نگاهی بهش کردم ناگهان قطره ی اشکی از چشماش افاد
+بر اثر خودکشی بود خشم من بیشتر هم شد و شبیه بنزین روی اتیش بود مادرم تنها زنی بود ک برای من قابل ستایش بود اما پدرم
اون ی موجود کثیف بود کسی ک باعث شد من مادرم رو از دست بدم
درست یک سال بعد هم پدرم سکته کرد و مرد
و من تنهای تنها شدم
گرچه همون موقع ک مادرم رو از دست دادم تنها شده بودم
تمام تلاش خودم رو کردم که صدام شنیده شه و منم دیده بشم ک بفهمن منی هم وجود داره
تنها چیزی ک منو تنها نزاشت خشمم بود ک هیچ چیز ارومم نمیکرد تا اینکه تورو دیدم تو توی روی من وایسادی و نشون دادی نمیتونم روز بگم ...ادامه دارد
شرط:
لایک:۱۲۰
کامنت:۱۲۰
#فیک #تهیونگ #بی_تی_اس
۵۸.۷k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.