چند پارتی یونجون

چند پارتی یونجون

هردو رفتن خونه ا/ت رفت اتاق و یونجون رفت پیشش و بهش غذا داد بخوره و چون شب شده بود باهم خوابیدن

((پرش زمانی به 5 ماه بعد))
(دکتر&،،، یونجون♡،،، ا/ت☆)
&خوب خانم چوی بر اساس سونوگرافی شما دوقلو حامله اید
♡هوراااااا حالا جنسیتش چیه
&(تو ذهن دکتر: هی خدا من پاشم این پسررو بکشم) جنسیتش یکی پسر هستش یکی دختر
♡هوراااااااااااااااااااااااا
&بهتره دیگه برید بقیه مریضا منتضرن(ذهن دکتر: چرا نمیرن مغزم رفت بالاخره راحت شدم رفتن)

☆یعنی واقاا بچمون دوقلوعه
♡اره ولی زود بت دنیا بیار سه بار دیگه باید دوقلو حامله بشی
☆چوششششششششششش
♡چیه راس میگم
☆یونجون گوویت(یعنی یونجون خفه شو)
♡بی ادب

((پرش زمانی وقتی بچه به دنیا میاد))
ویو ا/ت
صبح با دردی زیاد بیدار شدم دیدم تخت خیسه خیسه پاشدم رفتم دستشویی دیدم کیسه آبم ترکیده جیغی کشیدم که یونجون از خواب پاشد
♡عزیزم چی شده
☆بیب بچمون داره به دنیا میاد
♡پاشو بریم بیمارستان
هردوی آنها رفتن بیمارستان
&خب خانم چوی حاظرشید بریم عمل
☆چشم خانم دکتر
♡بیب نترسیا اصلا نترس فقط قراره بچمونو به دنیا بیاری اوکی
☆یونجون نمیتونم بدجور میترسم
♡نترس اوکی
ا/ت رو بردن اتاق عمل و بعد از چند ساعت بچه هارو اوردن
♡چقدر خوشگل و کیوتن درست به من رفتن
((مادر یونجون~،،،، مادر ا/ت#))
~معلومه که بهت میرن نا سلامتی باباشونی
#ولی دختره شبیه ا/ته
~تقریبا ولی بیشتر شبیه یونجونه
#نخیر دختر من
~اصلا پسر من
♡بسه دیگه الان بچه هامو بیدار میکنین
ا/ت از اتاق عمل اومد
♡خوبی بیب حالت چطوره ببین نیینی هامونو چقدر کیوتن
☆یونجون واقعا من بچه به دنیا اوردم
♡نه منو و مامان و بابامو به دنیا اوردی🤦🏻‍♀️🤣
☆یونجون گوویت
♡اوکی اوکی
فردای ان روز
☆اقای دکتر بچه ها سالمن دیگه
&بله سالم سالمن
♡درست مثل باباش
☆بله بله
هردوی انها به خونه رفتن
☆اوخی بچه هام چقدر شبیه منن
♡یونجون گوویت از دیروز میگی شبیه منن شبیه منن
☆خب وقتی شبیه منن
♡باش ساکت باش بزار بچه ها بخوابن عه
☆باش

((پرش زمانی به 5 سال بعد))
☆یعنی چی اقای دکتر چطوری پسر من سرطان داره
&ببخشید اینو میگم اما شاید بچتون چند ماه دیگه بمیرع
☆😭😭😭😭😭😭😭😭😭انیییبیی همچین اتفاقی نمیوفته شما باید درستش کنین هرچقدر پول بخوایین میدم
&شرمنده ولی هرکاری کنیم نمیشه
((چند ماه بعد بچه ا/ت و یونجون فوت میکنه))
☆باورم نمیشه که مردی پسرم چرااااا اخه چرااااا 😭😭😭😭😭