تکپارتی جیمین.
رش زمان موقع خواب
ات ویو
خالم و شوهر خالم تو اتاق بالایی خوابیدن
مامان و بابام هم پیش هم بودن تو اتاقشون
تهیونگ رزی هم چون اعتراف کرده بودن پیش هم تو اتاق تهیونگ خوابیده بودن
جیمین قرار بود تو یکی از اتاق ها تنها بخوابه
منم تو اتاق خودم
جیمین تو تراس اتاق من بود داشت سیگار میکشید نزدیک ساعت ۱ شب بود همه خواب بودن جز ما دوتا (از کجا معلوم😈) منم یه سویشرت تنم کردم رفتم تو تراس صندلی بغلی جیمین نشتم به ماه خیری شدم نگاه های جیمین رو رو خودم داشتم ولی چرا اون از من بدش میومد پسره سمج هیز
جیمین. به چی نگاه میکنی!؟
ات. به ماه تو چی؟
جیمین که به ات نگاه میکرد گفت
جیمین. به ماه
ات برگشت نگاش کرد
گفت
ات. ماه بالاست
جیمین که متوجه سوتیش شد گف
جیمین. چی اره میدونم
ات بلند شد گفت شب بخیر داشتی میرفتی در تراس نبند
جیمین. شب تو هم بخیر باشه
پرش زمانی به ۵ دقیقه بعد
جیمین ویو
بلند شدم که برم رفتم سمت ات دیدم تو خودش جمع شده انگار سردش بود روش پتو رو کشیدم نشتم زمین به صورت قشنگش خیره شدم با صدای متوسط گفتم
اخه یه دختر چقدر میتونه خوشگل چشم گیر باشه نمیدونم انگار واقعا دوسش دارم ولی من مافیام دو تا دلیل نمیزاره من بهش نزدیک بشم اولیش اینکه که بعد این همه کلکل های منو اون فخش های من عمرا باور کنه که دوسش دارم اون یه درصدم دوسم نداره دومیش هم اینکه که اگر دوسم داشته باشه باهم تو رابطه باشیم من مافیام ممکنه براش اتفاقی بی افته تو خطر باشه نه نه باید از فکرش بیام بیرکن اره ولی ولی الان خیلی دیره از فردا باهاش سرد رفتار میکنم تو مامونی اصلا بهش توجه نمیکنم کاری نمیکنم که عاشقش بشم اگه بشم تو خطر میافته اه
بلند شدم رفتم بیرون در اتاقشو بستم.....
ات ویو
خالم و شوهر خالم تو اتاق بالایی خوابیدن
مامان و بابام هم پیش هم بودن تو اتاقشون
تهیونگ رزی هم چون اعتراف کرده بودن پیش هم تو اتاق تهیونگ خوابیده بودن
جیمین قرار بود تو یکی از اتاق ها تنها بخوابه
منم تو اتاق خودم
جیمین تو تراس اتاق من بود داشت سیگار میکشید نزدیک ساعت ۱ شب بود همه خواب بودن جز ما دوتا (از کجا معلوم😈) منم یه سویشرت تنم کردم رفتم تو تراس صندلی بغلی جیمین نشتم به ماه خیری شدم نگاه های جیمین رو رو خودم داشتم ولی چرا اون از من بدش میومد پسره سمج هیز
جیمین. به چی نگاه میکنی!؟
ات. به ماه تو چی؟
جیمین که به ات نگاه میکرد گفت
جیمین. به ماه
ات برگشت نگاش کرد
گفت
ات. ماه بالاست
جیمین که متوجه سوتیش شد گف
جیمین. چی اره میدونم
ات بلند شد گفت شب بخیر داشتی میرفتی در تراس نبند
جیمین. شب تو هم بخیر باشه
پرش زمانی به ۵ دقیقه بعد
جیمین ویو
بلند شدم که برم رفتم سمت ات دیدم تو خودش جمع شده انگار سردش بود روش پتو رو کشیدم نشتم زمین به صورت قشنگش خیره شدم با صدای متوسط گفتم
اخه یه دختر چقدر میتونه خوشگل چشم گیر باشه نمیدونم انگار واقعا دوسش دارم ولی من مافیام دو تا دلیل نمیزاره من بهش نزدیک بشم اولیش اینکه که بعد این همه کلکل های منو اون فخش های من عمرا باور کنه که دوسش دارم اون یه درصدم دوسم نداره دومیش هم اینکه که اگر دوسم داشته باشه باهم تو رابطه باشیم من مافیام ممکنه براش اتفاقی بی افته تو خطر باشه نه نه باید از فکرش بیام بیرکن اره ولی ولی الان خیلی دیره از فردا باهاش سرد رفتار میکنم تو مامونی اصلا بهش توجه نمیکنم کاری نمیکنم که عاشقش بشم اگه بشم تو خطر میافته اه
بلند شدم رفتم بیرون در اتاقشو بستم.....
۵.۳k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.