عشقی در افسانه ها پارت ۱۹
از حمایت ها ممنونم
*دارن تو ذهنشون فک میکنن*
سانمی :فاک الان می میره
مایکی :باید بگیرمش
ا.ت:باید خودم رو کنترل
اما:مگه نقشه این بود؟
نقشه: ا.ت خودش رو از طبقه سوم امارت پرت میکنه تا ببینه مایکی اون رو میگیره یا سانمی
سانمی آماده بود که ا.ت رو بگیره
مایکی:فهميدم
مایکی سریع رفت سمت مبل و از مبل کمک گرفت تا بپره
مایکی پرید بالای سر سانمی و قبل از این که ا.ت تو بغل سانمی بیوفته مثل پرنسس ها گرفتش و پرید زمین
همه دهن هاشون وا مونده بود بعد سریع گوشی هاشون رو در اوردن و از این صحنه عکس گرفتن
تو و مایکی مرز لبو رو رد کرده بودین
ا.ت : مایکی من ازت ممنونم
مایکی: خواهش میکنم
سانمی آمد سمتتون
برقیه:الفاتحه
سانمی تو رو از بغل مایکی در آورد
سانمی در ذهن:پسره تمه فک کرده کی هست به کسی که خون من تو رگ هاش هست دست میزنه
سانمی با عصبانیت:چرا گرفتیش
مایکی:نمیخواستم زمین بخوره
*بچه ها ا.ت بین سانمی و مایکی گیر کرده یکی از جلو و اون یکی از پست بهش چشبیده*
اما و دراکن با لبخند شیطانی در حال عکس گرفتن که بعدن سرشون کرم بریزن
سانمی:خودم هم میتونستم بگیرمش
مایکی جدی:اگه به امید تو مونده بودم ا.ت الان زخمی بود
سانمی:چرا پسوند چان رو به خواهرم نميدی؟خنده های عصبی
ا.ت در ذهن:انگار دارم به فاک میرم هر دوتاشون دارن من رو فشار میدن
یوریچی:کاگایا_ساما نباید بگیرمشون
کوکوشیبو:الان هم دیگه رو جر میدن
کاگایا در حال دست زدن:کافیه سانمی از آقای سانو عذر خواهی کنید و هم دیگه رو بقل کنید بعد هم دیگه رو ببوسید
پچه های تومان در ذهن:چه صدای آرام بخشی داره
مایکی:شما من رو از کجا میشناسید؟
کاگایا با لبخند:من میدونم که چه کسانی به معبد اژدهای سیاه رفت آمد میکنند
سانمی:میشه این کار رو نکنيم
کاگایا:نه
سانمی و مایکی به اجبار هم دیگه رو بغل میکنند
مایکی:من متاسفم
سانمی : اینو من باید بکم ممنونم که ا.ت رو گرفتی
کاگایا:خوب نمی خواهید برای عذر خواهی هم دیگه رو ببوسید
سانمی و مایکی زیر لب:وات د فاکککککک
اول سانمی با سرخی لپ مایکی و بوسید و بعد مایکی میخواست سانمی رو ببوسه که قد اش نمیرسید
سانمی کون میشه خم شید🤣
سانمی:تچ باشه
سانمی خم شد و مایکی اون رو بوسید
اما هم عکس گرفت
دراکن سمت کاگایا:میتونم اسم شما رو بپرسم
کاگایا:بله من کاگایا اوبایاشایکی رئیس کل سپاه اژدهای سیاه هستم خوشحالم که شما رو اینجا میبینم
پچه های تومان برگاشون ریخته بود
چون فک میکردن رئیس اژدهای سیاه یه آدم چهل ساله هست
ولی کاگایا ۲۷ سال داره
دراکن : من بابت این که شما رو نشناختم عذر خواهی میکنم
دراکن اما هینا تاکهمیچی میتسویا مانا لونا چیفویو برای احترام خم شدن ولی باجی مایکی خم نشدن
اگه حمایت نشه از پارت بعد خبری نیست
*دارن تو ذهنشون فک میکنن*
سانمی :فاک الان می میره
مایکی :باید بگیرمش
ا.ت:باید خودم رو کنترل
اما:مگه نقشه این بود؟
نقشه: ا.ت خودش رو از طبقه سوم امارت پرت میکنه تا ببینه مایکی اون رو میگیره یا سانمی
سانمی آماده بود که ا.ت رو بگیره
مایکی:فهميدم
مایکی سریع رفت سمت مبل و از مبل کمک گرفت تا بپره
مایکی پرید بالای سر سانمی و قبل از این که ا.ت تو بغل سانمی بیوفته مثل پرنسس ها گرفتش و پرید زمین
همه دهن هاشون وا مونده بود بعد سریع گوشی هاشون رو در اوردن و از این صحنه عکس گرفتن
تو و مایکی مرز لبو رو رد کرده بودین
ا.ت : مایکی من ازت ممنونم
مایکی: خواهش میکنم
سانمی آمد سمتتون
برقیه:الفاتحه
سانمی تو رو از بغل مایکی در آورد
سانمی در ذهن:پسره تمه فک کرده کی هست به کسی که خون من تو رگ هاش هست دست میزنه
سانمی با عصبانیت:چرا گرفتیش
مایکی:نمیخواستم زمین بخوره
*بچه ها ا.ت بین سانمی و مایکی گیر کرده یکی از جلو و اون یکی از پست بهش چشبیده*
اما و دراکن با لبخند شیطانی در حال عکس گرفتن که بعدن سرشون کرم بریزن
سانمی:خودم هم میتونستم بگیرمش
مایکی جدی:اگه به امید تو مونده بودم ا.ت الان زخمی بود
سانمی:چرا پسوند چان رو به خواهرم نميدی؟خنده های عصبی
ا.ت در ذهن:انگار دارم به فاک میرم هر دوتاشون دارن من رو فشار میدن
یوریچی:کاگایا_ساما نباید بگیرمشون
کوکوشیبو:الان هم دیگه رو جر میدن
کاگایا در حال دست زدن:کافیه سانمی از آقای سانو عذر خواهی کنید و هم دیگه رو بقل کنید بعد هم دیگه رو ببوسید
پچه های تومان در ذهن:چه صدای آرام بخشی داره
مایکی:شما من رو از کجا میشناسید؟
کاگایا با لبخند:من میدونم که چه کسانی به معبد اژدهای سیاه رفت آمد میکنند
سانمی:میشه این کار رو نکنيم
کاگایا:نه
سانمی و مایکی به اجبار هم دیگه رو بغل میکنند
مایکی:من متاسفم
سانمی : اینو من باید بکم ممنونم که ا.ت رو گرفتی
کاگایا:خوب نمی خواهید برای عذر خواهی هم دیگه رو ببوسید
سانمی و مایکی زیر لب:وات د فاکککککک
اول سانمی با سرخی لپ مایکی و بوسید و بعد مایکی میخواست سانمی رو ببوسه که قد اش نمیرسید
سانمی کون میشه خم شید🤣
سانمی:تچ باشه
سانمی خم شد و مایکی اون رو بوسید
اما هم عکس گرفت
دراکن سمت کاگایا:میتونم اسم شما رو بپرسم
کاگایا:بله من کاگایا اوبایاشایکی رئیس کل سپاه اژدهای سیاه هستم خوشحالم که شما رو اینجا میبینم
پچه های تومان برگاشون ریخته بود
چون فک میکردن رئیس اژدهای سیاه یه آدم چهل ساله هست
ولی کاگایا ۲۷ سال داره
دراکن : من بابت این که شما رو نشناختم عذر خواهی میکنم
دراکن اما هینا تاکهمیچی میتسویا مانا لونا چیفویو برای احترام خم شدن ولی باجی مایکی خم نشدن
اگه حمایت نشه از پارت بعد خبری نیست
۹.۱k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.