سناریو
#سناریو
#درخواستی
*سناریو*
(*وقتی باهاشون کات کردیم و بعد از سه سال میبینیمشون*)
بنگچان: داشتی توی ساحل قدم میزدی که دوتاتون باهم چشم تو چشم شدین ، حس میکردی بنگچان خیلی ناراحت و افسرده به نظر میرسه ولی دیگه نمیتونستی برگردی پیشش چوت الان با یکی هستی که باعث خوشحالیت میشه پس بدون گفت کلمه ای از کنارش رد شدی
لینو : بخاطر یه دعوای بزرگ تصمیم گرفتین رابطتون رو تموم کنین که بعد سه سال همدیگه رو میبینید ، دوتاتون از همون روزی که باهم کات کردین تا حالا یه لبخند واقعی هم نزدین ، رفته بودی پاساژ تا خرید کنی که چشمتون بهم میخوره و برای مدتی به هم زل میزنید ، جوری که چشماتون داره بهم میگه دلم برات تنگ شده
چانگبین : داشتی از عابرپیاده عبور میکردی که از دور یه شخص آشنا رو دیدی ، اره ، اون چانگبین بود ، دلت خیلی براش تنگ شده بود ، میخواستی بری پیشش ولی با دیدن یه دختر دیگه که به طرف چانگبین دوید و اونو توی بغلش گرفت تصمیم گرفتی فراموشش کنی
هیونجین: دوتاتون از اینکه از هم جدا شدین پشیمون بودین ، پس همه جا دنبال هم میگشتین
هان : شما خیلی همدیگه رو دوست داشتین و هنوز هم دارین ولی به اجبار خانواده هان مجبور شدین از هم جدا بشین ولی بعد از مدت ها توی خیابون به هم برخورد میکنین و با دیدنت تو رو محکم تو آغوشش میگیره
فلیکس: اصلا باهم کات نکردین و یه زندگی شاد دارین
سونگمین: سونگمین به اجبار کمپانی مجبور بود باهات کات کنه....
امروز روزی بود که سونگمین توی مرخصی بود پس تمام تلاشش رو کرد تا تو رو پیدا کنه و دوباره بهت پیشنهاد بده
جونگین: تو بخاطر اینکه کات کردین خود*کشی کردی و جونگین وقتی این قضیه رو فهمید دیگه با هیچ کسی توی رابطه نرفت...
#درخواستی
*سناریو*
(*وقتی باهاشون کات کردیم و بعد از سه سال میبینیمشون*)
بنگچان: داشتی توی ساحل قدم میزدی که دوتاتون باهم چشم تو چشم شدین ، حس میکردی بنگچان خیلی ناراحت و افسرده به نظر میرسه ولی دیگه نمیتونستی برگردی پیشش چوت الان با یکی هستی که باعث خوشحالیت میشه پس بدون گفت کلمه ای از کنارش رد شدی
لینو : بخاطر یه دعوای بزرگ تصمیم گرفتین رابطتون رو تموم کنین که بعد سه سال همدیگه رو میبینید ، دوتاتون از همون روزی که باهم کات کردین تا حالا یه لبخند واقعی هم نزدین ، رفته بودی پاساژ تا خرید کنی که چشمتون بهم میخوره و برای مدتی به هم زل میزنید ، جوری که چشماتون داره بهم میگه دلم برات تنگ شده
چانگبین : داشتی از عابرپیاده عبور میکردی که از دور یه شخص آشنا رو دیدی ، اره ، اون چانگبین بود ، دلت خیلی براش تنگ شده بود ، میخواستی بری پیشش ولی با دیدن یه دختر دیگه که به طرف چانگبین دوید و اونو توی بغلش گرفت تصمیم گرفتی فراموشش کنی
هیونجین: دوتاتون از اینکه از هم جدا شدین پشیمون بودین ، پس همه جا دنبال هم میگشتین
هان : شما خیلی همدیگه رو دوست داشتین و هنوز هم دارین ولی به اجبار خانواده هان مجبور شدین از هم جدا بشین ولی بعد از مدت ها توی خیابون به هم برخورد میکنین و با دیدنت تو رو محکم تو آغوشش میگیره
فلیکس: اصلا باهم کات نکردین و یه زندگی شاد دارین
سونگمین: سونگمین به اجبار کمپانی مجبور بود باهات کات کنه....
امروز روزی بود که سونگمین توی مرخصی بود پس تمام تلاشش رو کرد تا تو رو پیدا کنه و دوباره بهت پیشنهاد بده
جونگین: تو بخاطر اینکه کات کردین خود*کشی کردی و جونگین وقتی این قضیه رو فهمید دیگه با هیچ کسی توی رابطه نرفت...
۷.۵k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.