فن فیک تناسخ در دنیای ارواح قسمت دوم
وای چه جنگل بزرگیه
ولی خیلی ترسناک
.......🚶.........
وای خسته شدم از بس راه رفتم
یکم استراحت کنم شاید حالم بهتر شد و دوباره پاشدم و رفتم دنبال غذا
البته خیلی گشنمههه😵
هوممم
لو لالالا لو لو لا
لالا لو لو لا
لی لا لو لا لیلیلا
لالالی لالا
آه وقتی تنها میشم یا حوصلم سر ، رفته میخونم
لو لالالا لو لو لا
لالا لو لو لا
لی لا لو لا لیلیلا
لالا لی لالا
(خشششش)
ص صدای چی بود
:واتاشی دسو
ک کیه
:واتاشی دایو
او اون صدا
مازاکا(نکنه)
اوکاساما(مامان)
مامان مامان !
:نانی(چیه)
تو کجایی
:کوکو نی(اینجا)
کجا
:کوکو نی(اینجا)
مامان کمکم کن من گم شدم شایدم مردم شایدم اومدم دنیای انیمه ها نمیدونم فقط کمکم کن
:های(باشه)
(مادر آکا ظاهر شد)
مامان!!!!!!
:نزدیک نیا
چ چرا مامان
:.. همونجا بمون
چرا
:چون که...
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ
تا چشمامو باز کردم دیدم پاهام با طناب به درخت وصله و مامانم داره با لبخند منو نگاه میکنه
بعد دو تا دندون نیش از دهنش میزنه بیرون و مامانم به یه خون آشام تبدیل میشه
مامان چت شده !!
داری چیکار میکنی
:انسان خنگ
کمکککککککککککک
تا اومد دندوناشو بکنه تو گردنم
دندوناشو از تو گردنم رد شد
:تو جسم نداری
ای به خوشکی شانس روح
ر ر ر روححححححححححححح!!!؟؟؟
@0@
قش کردم
. چون هزم این همه چیز برام اصلا آسون نبود
و من به معنای واقعی هنگ کردم و بدون حرکت موندم
خون آشامه اومد و طنابا رو باز کرد و منو آزاد کرد
اولش من کلی ترسیدم
هم از روح بودنم
هم از اینکه طرف مقابلم آدم چیست
و ممکنه ................
نه بابا ولکن مگه میخواد چیکار کنه
که جسم ندارم و نمی تونه خون منو بخوره و منو بکشه پس راحتم
خب پس نگران چی هستم من آخه
هستم
نگرانم
.............
میترسم
آره
حقیقتش اینه که من میترسم
از اینکه مردم میترسم
من
چرا باید میمردم
چرا
مگه من چه گناهی کردم که باید بمیرم
و به صورت یه روح تو یه دنیای دیگه تناسخ پیدا کنم
ولی خیلی ترسناک
.......🚶.........
وای خسته شدم از بس راه رفتم
یکم استراحت کنم شاید حالم بهتر شد و دوباره پاشدم و رفتم دنبال غذا
البته خیلی گشنمههه😵
هوممم
لو لالالا لو لو لا
لالا لو لو لا
لی لا لو لا لیلیلا
لالالی لالا
آه وقتی تنها میشم یا حوصلم سر ، رفته میخونم
لو لالالا لو لو لا
لالا لو لو لا
لی لا لو لا لیلیلا
لالا لی لالا
(خشششش)
ص صدای چی بود
:واتاشی دسو
ک کیه
:واتاشی دایو
او اون صدا
مازاکا(نکنه)
اوکاساما(مامان)
مامان مامان !
:نانی(چیه)
تو کجایی
:کوکو نی(اینجا)
کجا
:کوکو نی(اینجا)
مامان کمکم کن من گم شدم شایدم مردم شایدم اومدم دنیای انیمه ها نمیدونم فقط کمکم کن
:های(باشه)
(مادر آکا ظاهر شد)
مامان!!!!!!
:نزدیک نیا
چ چرا مامان
:.. همونجا بمون
چرا
:چون که...
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ
تا چشمامو باز کردم دیدم پاهام با طناب به درخت وصله و مامانم داره با لبخند منو نگاه میکنه
بعد دو تا دندون نیش از دهنش میزنه بیرون و مامانم به یه خون آشام تبدیل میشه
مامان چت شده !!
داری چیکار میکنی
:انسان خنگ
کمکککککککککککک
تا اومد دندوناشو بکنه تو گردنم
دندوناشو از تو گردنم رد شد
:تو جسم نداری
ای به خوشکی شانس روح
ر ر ر روححححححححححححح!!!؟؟؟
@0@
قش کردم
. چون هزم این همه چیز برام اصلا آسون نبود
و من به معنای واقعی هنگ کردم و بدون حرکت موندم
خون آشامه اومد و طنابا رو باز کرد و منو آزاد کرد
اولش من کلی ترسیدم
هم از روح بودنم
هم از اینکه طرف مقابلم آدم چیست
و ممکنه ................
نه بابا ولکن مگه میخواد چیکار کنه
که جسم ندارم و نمی تونه خون منو بخوره و منو بکشه پس راحتم
خب پس نگران چی هستم من آخه
هستم
نگرانم
.............
میترسم
آره
حقیقتش اینه که من میترسم
از اینکه مردم میترسم
من
چرا باید میمردم
چرا
مگه من چه گناهی کردم که باید بمیرم
و به صورت یه روح تو یه دنیای دیگه تناسخ پیدا کنم
۹.۴k
۱۵ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.