دیو و دلبر
#دیو_و_دلبر
#پارت_۵
#فصل_۱
-گ...گفتم یا من یا زن دوم
نمیذارم...تا رضایت زن اول نباشه...نمیتونی عقد کنی
جسور شده بودم چون مثل هر زن دیگه ای زندگیم رو توی خطر میدیدم.
زندگی که روی آب ساخته بودم.
هوو حتی اسمش هم نحس و کثیف بود،چه برسه به خودش.
همیشه ژست خاصی داشت،پرستیژ یه خلبان حرفه ای و کاربلد که دل هر دختری رو میبرد.
اما وقتی اونجوری سر تکون میداد بند دلم پاره میشد.
کتش رو روی مبل انداخت و خیره بهم آستینش رو بالا زد.
منم مثل خیلی از دخترا فانتزی داشتم.
عاشق دست بزرگ و مردونه ش بودم، دوست داشتم رگ های برجسته ش رو ببوسم و اون با همون دستا نوازشم کنه.
اما تنها چیزی که نصیبم میشد نوازش با کمربندش بود.
از ترس خودم رو روی زمین عقب کشیدم.همون دیشب یه دل سیر کتک خورده بودم.
لبم رو با زبون تر کردم و نالیدم:
-ب...بخدا دیگه جون ندارم...نزن
کمربندش رو که از کمر شلوارش بیرون کشید لب هام لرزید:
-غلط کردم...
نیشخندی زد وکمربند رو دور دستش پیچید، کنج لبش بالا رفت:
-غلط و که کردی خوشگلم
تا الان که اون بیرون جون داشتی حرف مفت بزنی
حالا چرا لال شدی پس!
نکنه میترسی عروسک؟
#پارت_۵
#فصل_۱
-گ...گفتم یا من یا زن دوم
نمیذارم...تا رضایت زن اول نباشه...نمیتونی عقد کنی
جسور شده بودم چون مثل هر زن دیگه ای زندگیم رو توی خطر میدیدم.
زندگی که روی آب ساخته بودم.
هوو حتی اسمش هم نحس و کثیف بود،چه برسه به خودش.
همیشه ژست خاصی داشت،پرستیژ یه خلبان حرفه ای و کاربلد که دل هر دختری رو میبرد.
اما وقتی اونجوری سر تکون میداد بند دلم پاره میشد.
کتش رو روی مبل انداخت و خیره بهم آستینش رو بالا زد.
منم مثل خیلی از دخترا فانتزی داشتم.
عاشق دست بزرگ و مردونه ش بودم، دوست داشتم رگ های برجسته ش رو ببوسم و اون با همون دستا نوازشم کنه.
اما تنها چیزی که نصیبم میشد نوازش با کمربندش بود.
از ترس خودم رو روی زمین عقب کشیدم.همون دیشب یه دل سیر کتک خورده بودم.
لبم رو با زبون تر کردم و نالیدم:
-ب...بخدا دیگه جون ندارم...نزن
کمربندش رو که از کمر شلوارش بیرون کشید لب هام لرزید:
-غلط کردم...
نیشخندی زد وکمربند رو دور دستش پیچید، کنج لبش بالا رفت:
-غلط و که کردی خوشگلم
تا الان که اون بیرون جون داشتی حرف مفت بزنی
حالا چرا لال شدی پس!
نکنه میترسی عروسک؟
۳.۴k
۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.