شرط رسیددد
#ʀᴀɪɴ
Part seven
جونگکوک سریع از در اتاق رفت بیرون و همون لحظه هوسوک برگشت سمت جیمین
هوسوک:جیمینا جونگکوک چی میگه تو واقعا روی یونگی کراشی ؟
جیمین:این پسر داره دیوونم میکنه آخه من کی گفتم روی دکتر مین کراشمممم
هوسوک:در نبودش راحت بگو یونگی
جیمین:اون الان راجب من میدونه ؟
هوسوک: نه وقت نکردم بگم آخه الان ساعت سه صبحه اونم پیش تهیونگه و خوابه توهم بگیر بخواب پسر
............روز بعد............
۱۰:۰۰
جونگکوک: یونگی هیونگ کجاست ؟
تهیونگ:تو اتاقشه مگه چی شده؟
جونگکوک: جنی.....کارش داره مهمه راجب یکی از بیماراست
جونگکوک وارد اتاق یونگی شد ولی کسی تو اتاق نبود جز چند دست لباس بیمارستان........
جونگکوک:هیونگ کجایی ؟
تهیونگ با صدای داد جونگکوک اومد تو اتاق
تهیونگ:یونگی کوش؟
جونگکوک:نمیدونم ولی الان تو برو دنبال ......هوسوک و برید پیش جنی عمل داریم
تهیونگ:فقط جونگ...یعنی جیهیون میگم دنبال یونگی برو وگرنه جنی زندم نمیذارههه
تهیونگ وقتی داشت با جونگکوک حرف میزد اشتباهی اسم واقعیش رو گفت ولی سریع عوضش کرد
لعنت چقدر زود به اسم جدیدش عادت کرده بود. جونگکوک با دیدن این حرکت تهیونگ فقط لبخند کوچکی زد و گفت:نگران نباش هیونگ پیداش میکنم تو هم برو
جونگکوک بعد از گفتن حرفش از اتاق رفت بیرون
تهیونگ دستشو گذاشت روی قلبش.این پسر باهاش چیکار کرده بود ؟ ولی نه نه اون نباید به عشقش ادامه میداد اون نمیتونه با کسی که دوست مافیا هست تو رابطه باشه
براش خطرناکه ......یه دفعه یادش اومد که عمل داره گوشیش رو درآورد و همون لحظه از اتاق خارج شد
رمز گوشیشو وارد کرد و رفت توی مخاطبینش
و شماره هوسوک رو که به اسم « هیونگ خندون» ذخیره کرده بود رو گرفت....
- هیونگ همین الان بیا اتاق عمل ۵ جنی بهمون نیاز داره
+ اوکی اومدم
- راستی یونگی هیونگ پیش شماست؟
+ نه فقط جیمینه اونم که خوابه من اومدم فعلا
-بای
و تماس رو قطع کرد و رفت سمت اتاق عمل ولی قبلش لباس برای جراحیش رو پوشید ماسکشو زد ، دستکشش رو پوشید و کلاه پوشش رو گذاشت و وارد اتاق شد
....................
Part seven
جونگکوک سریع از در اتاق رفت بیرون و همون لحظه هوسوک برگشت سمت جیمین
هوسوک:جیمینا جونگکوک چی میگه تو واقعا روی یونگی کراشی ؟
جیمین:این پسر داره دیوونم میکنه آخه من کی گفتم روی دکتر مین کراشمممم
هوسوک:در نبودش راحت بگو یونگی
جیمین:اون الان راجب من میدونه ؟
هوسوک: نه وقت نکردم بگم آخه الان ساعت سه صبحه اونم پیش تهیونگه و خوابه توهم بگیر بخواب پسر
............روز بعد............
۱۰:۰۰
جونگکوک: یونگی هیونگ کجاست ؟
تهیونگ:تو اتاقشه مگه چی شده؟
جونگکوک: جنی.....کارش داره مهمه راجب یکی از بیماراست
جونگکوک وارد اتاق یونگی شد ولی کسی تو اتاق نبود جز چند دست لباس بیمارستان........
جونگکوک:هیونگ کجایی ؟
تهیونگ با صدای داد جونگکوک اومد تو اتاق
تهیونگ:یونگی کوش؟
جونگکوک:نمیدونم ولی الان تو برو دنبال ......هوسوک و برید پیش جنی عمل داریم
تهیونگ:فقط جونگ...یعنی جیهیون میگم دنبال یونگی برو وگرنه جنی زندم نمیذارههه
تهیونگ وقتی داشت با جونگکوک حرف میزد اشتباهی اسم واقعیش رو گفت ولی سریع عوضش کرد
لعنت چقدر زود به اسم جدیدش عادت کرده بود. جونگکوک با دیدن این حرکت تهیونگ فقط لبخند کوچکی زد و گفت:نگران نباش هیونگ پیداش میکنم تو هم برو
جونگکوک بعد از گفتن حرفش از اتاق رفت بیرون
تهیونگ دستشو گذاشت روی قلبش.این پسر باهاش چیکار کرده بود ؟ ولی نه نه اون نباید به عشقش ادامه میداد اون نمیتونه با کسی که دوست مافیا هست تو رابطه باشه
براش خطرناکه ......یه دفعه یادش اومد که عمل داره گوشیش رو درآورد و همون لحظه از اتاق خارج شد
رمز گوشیشو وارد کرد و رفت توی مخاطبینش
و شماره هوسوک رو که به اسم « هیونگ خندون» ذخیره کرده بود رو گرفت....
- هیونگ همین الان بیا اتاق عمل ۵ جنی بهمون نیاز داره
+ اوکی اومدم
- راستی یونگی هیونگ پیش شماست؟
+ نه فقط جیمینه اونم که خوابه من اومدم فعلا
-بای
و تماس رو قطع کرد و رفت سمت اتاق عمل ولی قبلش لباس برای جراحیش رو پوشید ماسکشو زد ، دستکشش رو پوشید و کلاه پوشش رو گذاشت و وارد اتاق شد
....................
۶۶۰
۲۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.