عشق خوناشامی من پارت ۹
عشق خوناشامی من پارت ۹
ویو جونگکوک
صبح از خواب بیدار شدم پتو رو کشیدم روی نیلا رفتم دست و صورتم رو شستم
امروز خیلی کار داشتم
پس سریعتر رفتم پایین صبحونهامرو خوردم و به اجوما سپردم که مراقب نیلا باشه
و نزاره بقیه ناراحتش کنن
بعد رفتم بیرون قصر
باید اون جاسوس رو که جای من و ا/ت رو لو داده بود پیدا میکردم
اول هم باید بزرگای خوناشام ها رو بررسی میکردم رفتم به یه عمارت دیگه که مخصوص کار های کشوری بود
پسرا هم خبر کردم وقتی اومدن به همشون ماجرا رو گفتم
چون میدونستم اونا به کسی نمیگن
جیمین: جونگکوک من به لینا هم میگم خودت میدونی چقد از نبود ا/ت ناراحته
جونگکوک: باشه بگو
فقط بهش بگو که نباید کسی راجب به این موضوع چیزی بفهمه تا وقتی که اون جاسوس رو پیدا کنیم
و بگو مثل قبل رفتار کنه انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده
جیمین: اوکی
نامجون: حالا میخوای با اون جاسوس چیکار کنی
تهیونگ: معلومه دیگه گیرش میندازیم و دمار از روزگارش در میاریم
نامجون: منظورم اینه که چطور میخوایم گیرش بندازین
جونگکوک: باید طوری نقشه بکشیم که شک نکنه و راحت بیفته تو تله
هوسوک: اینو بسپار به ما تو تمرکزت رو بزار رو پیدا کردن ا/ت
جونگکوک: ممنون پسرا
که گوشی جونگکوک زنگ خورد
جونگکوک: الو سلام سوزی
سوزی: سلام باهاتون کار داشتم
جونگکوک: دربارهی؟
سوزی:ملکه
جونگکوک تا اینو شنید گفت باشه و مثل جت رفت طرف قصر
جین:وا این چش بود
شوگا: احتمالا خبری از ا/ت شده
جیمین: به به یه کلمه از مادر عروس چه عجب شما حرف زدی
شوگا😑
ادامه دارد...
حمایت
ویو جونگکوک
صبح از خواب بیدار شدم پتو رو کشیدم روی نیلا رفتم دست و صورتم رو شستم
امروز خیلی کار داشتم
پس سریعتر رفتم پایین صبحونهامرو خوردم و به اجوما سپردم که مراقب نیلا باشه
و نزاره بقیه ناراحتش کنن
بعد رفتم بیرون قصر
باید اون جاسوس رو که جای من و ا/ت رو لو داده بود پیدا میکردم
اول هم باید بزرگای خوناشام ها رو بررسی میکردم رفتم به یه عمارت دیگه که مخصوص کار های کشوری بود
پسرا هم خبر کردم وقتی اومدن به همشون ماجرا رو گفتم
چون میدونستم اونا به کسی نمیگن
جیمین: جونگکوک من به لینا هم میگم خودت میدونی چقد از نبود ا/ت ناراحته
جونگکوک: باشه بگو
فقط بهش بگو که نباید کسی راجب به این موضوع چیزی بفهمه تا وقتی که اون جاسوس رو پیدا کنیم
و بگو مثل قبل رفتار کنه انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده
جیمین: اوکی
نامجون: حالا میخوای با اون جاسوس چیکار کنی
تهیونگ: معلومه دیگه گیرش میندازیم و دمار از روزگارش در میاریم
نامجون: منظورم اینه که چطور میخوایم گیرش بندازین
جونگکوک: باید طوری نقشه بکشیم که شک نکنه و راحت بیفته تو تله
هوسوک: اینو بسپار به ما تو تمرکزت رو بزار رو پیدا کردن ا/ت
جونگکوک: ممنون پسرا
که گوشی جونگکوک زنگ خورد
جونگکوک: الو سلام سوزی
سوزی: سلام باهاتون کار داشتم
جونگکوک: دربارهی؟
سوزی:ملکه
جونگکوک تا اینو شنید گفت باشه و مثل جت رفت طرف قصر
جین:وا این چش بود
شوگا: احتمالا خبری از ا/ت شده
جیمین: به به یه کلمه از مادر عروس چه عجب شما حرف زدی
شوگا😑
ادامه دارد...
حمایت
۷.۶k
۱۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.