روزی اگر دختری داشته باشم
روزی اگر دختری داشته باشم
اجازه می دهم موهایش را بلند کُنَد و بریزدشان روی شانه هایش...
آنقدر در بغل می گیرمش،
و نوازش می کنم دستها و پاهایش را،
که دلش هرگز هوای آغوشِ هیچ غریبه ای را نداشته باشد...
شانه ای از بلور می خرم برایش،
و تار به تارِ گیسوانش را می بافم،
تا دلش نگیرد از بی محلیِ آدمهای یخ زده...
و طوری بزرگش میکنم،
که بداند دلش فقط باید برای خودش باشد...
برای خودش شور بزند...
اجازه می دهم موهایش را بلند کُنَد و بریزدشان روی شانه هایش...
آنقدر در بغل می گیرمش،
و نوازش می کنم دستها و پاهایش را،
که دلش هرگز هوای آغوشِ هیچ غریبه ای را نداشته باشد...
شانه ای از بلور می خرم برایش،
و تار به تارِ گیسوانش را می بافم،
تا دلش نگیرد از بی محلیِ آدمهای یخ زده...
و طوری بزرگش میکنم،
که بداند دلش فقط باید برای خودش باشد...
برای خودش شور بزند...
۲.۹k
۲۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.