🌑🩸پارت 16🩸🌑
🌑🩸پارت 16🩸🌑
ادامه:
که کوک همینطور که درو وا کردم منو بوسید منم چون مست بودم همراییش کردم کوکم پاهامو دوره کمرش انداخت منم دستامو دوره گردنش بعدم کوک درو بست همینطور که داشتیم همو میبوسیدیم باهم رفتیم بالا کوک منو انداخت روتخت و لباسمو در اوارد منم لباس اونو در اواردم
(دوستان از این جا به بعد +18 هست اگر دوست نداشتیم نخونید🤌)
بعدم کوک رفت تو گردنم و مار.ک های درد ناکی رو گردنم میگذاشت منم ناله میکردم
ویو کوک))
رو گردنش مار.ک خای درد ناکی میگذاشتم بعدم رفتم سمت سی.نش و روی اونم مار.ک های درد ناکی گذاشتم بعدم رفتم پایین تر و شورو کردم به خوردم و درد و لذت قاتی شده بود بعدم رفتم بالا تر و کردم توش بازم کردم توش و توتوتوتو لیا هم ناله میکرد بعدز چتدقیقه توتو کردم از لیا خو.ن اومد بعدم ازش کشیدم بیرون بوردمش حموم بعدم یه لباس تنش کردم بعدم بغلش کردم و خوابیدیم
پرش زمانی به صبح🌕✨
ویو لیا))
با سر درد شدیدی از خواب بیدارشدم یواش از بغل کوک اومدم بیرون رفتم سمت دست شویی که حالت تهوع گرفتم و پریدم تو دست شویی بعدم اومدم بیرون رفتم کوکو بیدار کردم بعدم رفتیم سوار ماشین شدیم میدونستم که شاید حامله باشم به خواطره همین به کوک گفتم سر یه دارو خانه وایسه بعدم رفتم چنتا دارو و یه تست بچه گرفتم بعدم سوار ماشین شدم
کوک: چی خریدی
لیا: هیچی عشقم
کوک: عشقم؟ 😳
لیا: اره😊
کوک: اها
بعدم راه اوفتادیم به سمت مدرسه
ویو کوک........... ادامه دارد
حمایت ⭐کن♡☆
بای✦✧
ادامه:
که کوک همینطور که درو وا کردم منو بوسید منم چون مست بودم همراییش کردم کوکم پاهامو دوره کمرش انداخت منم دستامو دوره گردنش بعدم کوک درو بست همینطور که داشتیم همو میبوسیدیم باهم رفتیم بالا کوک منو انداخت روتخت و لباسمو در اوارد منم لباس اونو در اواردم
(دوستان از این جا به بعد +18 هست اگر دوست نداشتیم نخونید🤌)
بعدم کوک رفت تو گردنم و مار.ک های درد ناکی رو گردنم میگذاشت منم ناله میکردم
ویو کوک))
رو گردنش مار.ک خای درد ناکی میگذاشتم بعدم رفتم سمت سی.نش و روی اونم مار.ک های درد ناکی گذاشتم بعدم رفتم پایین تر و شورو کردم به خوردم و درد و لذت قاتی شده بود بعدم رفتم بالا تر و کردم توش بازم کردم توش و توتوتوتو لیا هم ناله میکرد بعدز چتدقیقه توتو کردم از لیا خو.ن اومد بعدم ازش کشیدم بیرون بوردمش حموم بعدم یه لباس تنش کردم بعدم بغلش کردم و خوابیدیم
پرش زمانی به صبح🌕✨
ویو لیا))
با سر درد شدیدی از خواب بیدارشدم یواش از بغل کوک اومدم بیرون رفتم سمت دست شویی که حالت تهوع گرفتم و پریدم تو دست شویی بعدم اومدم بیرون رفتم کوکو بیدار کردم بعدم رفتیم سوار ماشین شدیم میدونستم که شاید حامله باشم به خواطره همین به کوک گفتم سر یه دارو خانه وایسه بعدم رفتم چنتا دارو و یه تست بچه گرفتم بعدم سوار ماشین شدم
کوک: چی خریدی
لیا: هیچی عشقم
کوک: عشقم؟ 😳
لیا: اره😊
کوک: اها
بعدم راه اوفتادیم به سمت مدرسه
ویو کوک........... ادامه دارد
حمایت ⭐کن♡☆
بای✦✧
۴.۵k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.