زندگی مخفی
#زندگی_مخفی
پارت هفدهم
جیمین:خب تهیونگ قبل اینکه اهیون هر کاری ازش سر بزنه
بگو که کی این کارو انجام داد
+من صورتشو ندیدم چون پوشونده بودش ولی ولی یه دختر ۱۸ساله بود
-تو توی اون پارک چیکار میکردی؟
+من داشتم راجب پرونده جدید اط.........چرا داری پانتومیم بازی میکنی؟
-ای خاک تو سرت من دارم اینجا خودمو پاره میکنم که بگم بابا اهیون هنوز هیچی راجب اینا نمیدونه میشه فعلا جلوش.........
&من چیو نمیدونم
اهیون با نگاه عصبیش داشت میخوردم
-عزیزم ببین
+چیییییی
&ای خاک عالم تو سرت
-اهیون من بعدا برات توضیح میدم
ولی الان بزار کسی رو که سر هیونگ من این بلا رو آورده پیدا کنم اوکی
و تهیونگ راجب منو اهیون هیچی به گروه نمیگی اوکی
لبخند شرورانه ای بهم زد ای خدا من چقدر احمقم
-اهیون حواست بهش باشه بعدا باهم حرف میزنیم
من الان میریم پیش هوسوک باید راجب یه چیزی باهاش صحبت کنم
+راستی راجب آ....دکتر اینجا که با بهت گفتم
کی میخوای تهیونگ رو منتقل کنی
-ای وای راست میگی ولی اون هنوز به اون حال خوب نرسیده بعدشم تا وقتی تو هستی همه چی خوبه
راستی منم میخوام اینجا استخدام بشم بعدا توضیح بیشتری میدم بایییییییییییییییییییییییییبییییی
درو پشت سرم بستم نمیتونستم جواب یه سوال دیگه رو بدم
گوشیمو از تو جیبم در آوردم و شماره ی هوسوک رو گرفتم
-الو هوسوک هیونگ سلام
+اوه جیمین سلام خوبی حال تهیونگ چطوره
-خوبه اهیون پیششه
کجایی باید باهات حرف بزنم
+تو خونه ام اگه میای بگو که به یونگی بگو بره
-اوکی پس الان میام فعلا
+بای
..............................
+یونگی جونم
&چیه باز چی میخوای
+میتونی بری راجب .........اهیون همین دوست جیمین هست تحقیق کنی برو من درگیر پرونده جدیدم
&ای بابا خب میمردی بزاری بخوابم
آها راستی رزی کجاست
+رزی با جیسو نونا(راجبش توضیح میدم) دارن خرید میکنن
&اوکی ولی رزی تازه از بیمارستان مرخص شده نباید اینقدر به خودش سخت بگیره
راستی فهمیدی کی اون موشک رو مستقیم به پرورشگاه زده
+نه نه هنوز ولی دارم به یه جوابایی میرسم
خب برو دیگه فعلا
&اوکی رفتم فعلا
+آخیش رفت خب حالا باید.......
با صدای در حرفم رو خوردم
رفتم پشت آیفون جیمین بود در رو باز کردم و رفتم دم در
+های دونسنگ(راجب این توضیح میدم)
-سلام هیونگ خوبی یونگی رفت
+آره رفت تا درباره ی دوست دختر جنابعالی تحقیق کنه
-چی اهیون نه چرا
+خب تنها راه بیرون کردنش همین بود
حالا چیکارم داشتی
-بیا بریم تو اتاق منو رز تا بهت بگم
+
پارت هفدهم
جیمین:خب تهیونگ قبل اینکه اهیون هر کاری ازش سر بزنه
بگو که کی این کارو انجام داد
+من صورتشو ندیدم چون پوشونده بودش ولی ولی یه دختر ۱۸ساله بود
-تو توی اون پارک چیکار میکردی؟
+من داشتم راجب پرونده جدید اط.........چرا داری پانتومیم بازی میکنی؟
-ای خاک تو سرت من دارم اینجا خودمو پاره میکنم که بگم بابا اهیون هنوز هیچی راجب اینا نمیدونه میشه فعلا جلوش.........
&من چیو نمیدونم
اهیون با نگاه عصبیش داشت میخوردم
-عزیزم ببین
+چیییییی
&ای خاک عالم تو سرت
-اهیون من بعدا برات توضیح میدم
ولی الان بزار کسی رو که سر هیونگ من این بلا رو آورده پیدا کنم اوکی
و تهیونگ راجب منو اهیون هیچی به گروه نمیگی اوکی
لبخند شرورانه ای بهم زد ای خدا من چقدر احمقم
-اهیون حواست بهش باشه بعدا باهم حرف میزنیم
من الان میریم پیش هوسوک باید راجب یه چیزی باهاش صحبت کنم
+راستی راجب آ....دکتر اینجا که با بهت گفتم
کی میخوای تهیونگ رو منتقل کنی
-ای وای راست میگی ولی اون هنوز به اون حال خوب نرسیده بعدشم تا وقتی تو هستی همه چی خوبه
راستی منم میخوام اینجا استخدام بشم بعدا توضیح بیشتری میدم بایییییییییییییییییییییییییبییییی
درو پشت سرم بستم نمیتونستم جواب یه سوال دیگه رو بدم
گوشیمو از تو جیبم در آوردم و شماره ی هوسوک رو گرفتم
-الو هوسوک هیونگ سلام
+اوه جیمین سلام خوبی حال تهیونگ چطوره
-خوبه اهیون پیششه
کجایی باید باهات حرف بزنم
+تو خونه ام اگه میای بگو که به یونگی بگو بره
-اوکی پس الان میام فعلا
+بای
..............................
+یونگی جونم
&چیه باز چی میخوای
+میتونی بری راجب .........اهیون همین دوست جیمین هست تحقیق کنی برو من درگیر پرونده جدیدم
&ای بابا خب میمردی بزاری بخوابم
آها راستی رزی کجاست
+رزی با جیسو نونا(راجبش توضیح میدم) دارن خرید میکنن
&اوکی ولی رزی تازه از بیمارستان مرخص شده نباید اینقدر به خودش سخت بگیره
راستی فهمیدی کی اون موشک رو مستقیم به پرورشگاه زده
+نه نه هنوز ولی دارم به یه جوابایی میرسم
خب برو دیگه فعلا
&اوکی رفتم فعلا
+آخیش رفت خب حالا باید.......
با صدای در حرفم رو خوردم
رفتم پشت آیفون جیمین بود در رو باز کردم و رفتم دم در
+های دونسنگ(راجب این توضیح میدم)
-سلام هیونگ خوبی یونگی رفت
+آره رفت تا درباره ی دوست دختر جنابعالی تحقیق کنه
-چی اهیون نه چرا
+خب تنها راه بیرون کردنش همین بود
حالا چیکارم داشتی
-بیا بریم تو اتاق منو رز تا بهت بگم
+
۷.۳k
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.