وقتی براش مهم نیستی پارت 15
پارت 15
وقتی براش مهم نیستی
_______________________♡︎____________________
ویو چان هیون
از خواب بیدار شدم و رفتم دست و صورتم رو شستم چون امروز به یه پارتی دعوت بودم نرفتم شرکت چون سوریون گفت به کار ها میرسه با همون لباس ها رفتم توی اتاق مین هو مثل یه گربه کیوت خوابیده بود رفتم یه بوسه روی پیشانیش زدم و رفتم پایین
اجوما : صبح بخیر دخترم
چان هیون: صبح بخیر اجوما ...... وای چه کردی ممنون
اجوما : کاری نکردم دخترم نوش جان ....... با من کاری ندارید
چان هیون : نه ممنون اجوما میتونی بری
اجوما رفت و بعد مین هو اومد
مین هو: صبح بخیر مامان
چان هیون : صبح بخیر دخترم
مین هو غذا خورد و رفت توی اتاقش ساعت ۱۲ بود رفتم روی مبل و اول سریال افسانه دریای آبی رو نگاه کردم و بعد با گوشیم ور رفتم به ساعت که نگاه کردم ساعت ۷ بود چه زود گذشت رفتم توی اتاقم یه آرایش ملایم کردم و یه لباس مناسب برای پارتی پوشیدم ( اسلاید ۲) و از اتاق رفتم بیرون که مان هو رو دیدم عین پرنسس شده بود ( اسلاید ۳) چون بهش گفتم بره آماده سه تا ببرمش پیش سمی و رونا
مین هو : وای این مامان منه چه خوشگل شده
چان هیون : اره خودمم تو هم خوشگل شدی
و بعد من مین هو رو بردم خونه ی رونا و خودم هم به سمت پارتی حرکت کردم .......
_______________________♡︎____________________
در خماری بمانید 😉
امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️
نویسنده :민 윤 기
وقتی براش مهم نیستی
_______________________♡︎____________________
ویو چان هیون
از خواب بیدار شدم و رفتم دست و صورتم رو شستم چون امروز به یه پارتی دعوت بودم نرفتم شرکت چون سوریون گفت به کار ها میرسه با همون لباس ها رفتم توی اتاق مین هو مثل یه گربه کیوت خوابیده بود رفتم یه بوسه روی پیشانیش زدم و رفتم پایین
اجوما : صبح بخیر دخترم
چان هیون: صبح بخیر اجوما ...... وای چه کردی ممنون
اجوما : کاری نکردم دخترم نوش جان ....... با من کاری ندارید
چان هیون : نه ممنون اجوما میتونی بری
اجوما رفت و بعد مین هو اومد
مین هو: صبح بخیر مامان
چان هیون : صبح بخیر دخترم
مین هو غذا خورد و رفت توی اتاقش ساعت ۱۲ بود رفتم روی مبل و اول سریال افسانه دریای آبی رو نگاه کردم و بعد با گوشیم ور رفتم به ساعت که نگاه کردم ساعت ۷ بود چه زود گذشت رفتم توی اتاقم یه آرایش ملایم کردم و یه لباس مناسب برای پارتی پوشیدم ( اسلاید ۲) و از اتاق رفتم بیرون که مان هو رو دیدم عین پرنسس شده بود ( اسلاید ۳) چون بهش گفتم بره آماده سه تا ببرمش پیش سمی و رونا
مین هو : وای این مامان منه چه خوشگل شده
چان هیون : اره خودمم تو هم خوشگل شدی
و بعد من مین هو رو بردم خونه ی رونا و خودم هم به سمت پارتی حرکت کردم .......
_______________________♡︎____________________
در خماری بمانید 😉
امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️
نویسنده :민 윤 기
۱۱.۹k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.