رمان عشق سیاه و سفید....! part:20
لونا: کجا کجا؟!
لونا: کجای میخوای فرار کنی؟! تازه وا باهات کار داریم پیشی...!!!(خنده های شیطاانی)
لونا: بچه ها سطل ابو خالی کنید روش...
(سطلو خالی میکنن روشو ا/ت حسابی خیس میشه و ا/ت شروع میکنه به گریه کردن و سرشو انداخته بود پایین همه هم دورش جمع شده بودن)
لونا: اوخی کوچولوی بیچاره موش اب کشیده شدی؟! دلم برات بدجور میسوزه...! بدبخت(کلا ادای ناراحت هارو درمیاره تو این جملش ولی وقتی به جمله ی بدبخت میرسه چشاشو گنده میکنه و دندوناشو فشار ذمیده روی همو جدی میگه بدبخت)
(همچنان ا/ت گریه میکنه و همه دارن بهش میخندن واز عکس میگیرن و پخش میکنن تو فضای مجازی و زیرش هشتگ میزنن#موش_اب_کشیده_مدرسه_ما_یه_دختر_گیج_اسکول وهمه پست هایی که از ا/ت به اشتراک میزارن کلی لایک میخوره و کامنت های خنده دارو مسخره میگیره......)
(که یهو سیون و یونا از راه میرسن و ادمای دور ور ا/ت رو میزنن کنارو میرن پیش ا/ت سیون میره پیش ا/ت و از کنارو دوتا دستش بغلش میکنه و یونا بر میگرده طرف کسایی که به ا/ت میخندیدنو و ازش عکس میگرفتن و گفت:....)
یونا: خجالت نمیکشین؟! به جای کمک به دوستتون همش مسخرش میکنینو ازش عکس میگیرین؟! شماها دیگه کی هستید؟هان؟!
(که یهو مدیر مدرسه از راه میرسه)
مدیر: اینجا چه خبره دوستتون ا/ت خیس شده به جای کمک وایستادین؟! هان؟! گمشید از جلو چشمم گمشید زود باشید...
(همشون میرن)
مدیر: حالت خوبه دخترم؟!
یونا: ا/ت..! حالت خوبه؟!
سیون: حالت خوبه؟!
ا/ت:ن.. نه خیلی خیلی بدم(و همچنان گریه میکنه)
لونا: کجای میخوای فرار کنی؟! تازه وا باهات کار داریم پیشی...!!!(خنده های شیطاانی)
لونا: بچه ها سطل ابو خالی کنید روش...
(سطلو خالی میکنن روشو ا/ت حسابی خیس میشه و ا/ت شروع میکنه به گریه کردن و سرشو انداخته بود پایین همه هم دورش جمع شده بودن)
لونا: اوخی کوچولوی بیچاره موش اب کشیده شدی؟! دلم برات بدجور میسوزه...! بدبخت(کلا ادای ناراحت هارو درمیاره تو این جملش ولی وقتی به جمله ی بدبخت میرسه چشاشو گنده میکنه و دندوناشو فشار ذمیده روی همو جدی میگه بدبخت)
(همچنان ا/ت گریه میکنه و همه دارن بهش میخندن واز عکس میگیرن و پخش میکنن تو فضای مجازی و زیرش هشتگ میزنن#موش_اب_کشیده_مدرسه_ما_یه_دختر_گیج_اسکول وهمه پست هایی که از ا/ت به اشتراک میزارن کلی لایک میخوره و کامنت های خنده دارو مسخره میگیره......)
(که یهو سیون و یونا از راه میرسن و ادمای دور ور ا/ت رو میزنن کنارو میرن پیش ا/ت سیون میره پیش ا/ت و از کنارو دوتا دستش بغلش میکنه و یونا بر میگرده طرف کسایی که به ا/ت میخندیدنو و ازش عکس میگرفتن و گفت:....)
یونا: خجالت نمیکشین؟! به جای کمک به دوستتون همش مسخرش میکنینو ازش عکس میگیرین؟! شماها دیگه کی هستید؟هان؟!
(که یهو مدیر مدرسه از راه میرسه)
مدیر: اینجا چه خبره دوستتون ا/ت خیس شده به جای کمک وایستادین؟! هان؟! گمشید از جلو چشمم گمشید زود باشید...
(همشون میرن)
مدیر: حالت خوبه دخترم؟!
یونا: ا/ت..! حالت خوبه؟!
سیون: حالت خوبه؟!
ا/ت:ن.. نه خیلی خیلی بدم(و همچنان گریه میکنه)
۷.۱k
۳۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.