ادامه پارت ۱۲
ا.ت: باشه ممنون که هستی
ا.ت رفت توی اتاق کار خودش و مشغول خوندن پرونده ای مرموز شد
ویو ا.ت: غرق خوندن پرونده ها بودم ساعت از دستم در رفت نگاهی به ساعت گوشی کردم ساعت هفت و نیم بود که هه سو زنگ زد
هه سو : دختر سریع باش
ا.ت: باشه بابا اومدم
ا.ت: سوار ماشین شد و هه سو هم به طرف خونه ا.ت حرکت کرد بعد از ۴۰دقیه به خونه ا.ت: رسیدن
هه سو : یه لباش درست حسابی داری بپوشم چون توی ترافیک بودیم وقت نیست برم خونه لباش بپوشم
ا.ت: اره هست برو توی اتاق انتخاب کن و بپوش
هه سو: باشه
هر دو بعد از عوض کردن لباش به سمت رستوران راه افتادن
هه سو: لباسه خیلی بهم میاد برای خودم
ا.ت: باشه نگاه کن ببین ساعت چنده
هه سو : ساعت نه ده دقیقه ست
ا.ت: پس چرا کوک نیومده
هه سو: خب یه زنگ بزن ببین کجاست
ا.ت: اوک
ا.ت زنگ جونگکوک میزنه و بعد از چند بوق جونگکوک جواب میده
جونگکوک: الو ا.ت عشقم الان میخوام برم جلسه بعد زنگ میزنم
بعد جونگکوک تلفن بدون شنیدن جواب قطع کرد
هه سو : چی گفت
ا.ت: گفت دارم میرم جلسه بعد زنگ میزنم
بعد از گذشت دو دقیقه جونگکوک وارد رستوان شد و به سمت میزی که یه دختر نشسته بود رفت
هه سو: ا.ت اون جونگکوک نیست پیش اون دختره نشسته
ا.ت: اره خودشه
..........
یورا ا.ت: داره نگاه میکنه انجامش بده
یورا : چشم
ا.ت: با دیدن این صحنه خون توی رگام منجمد شد و............
خب اینم از یه پارت دیگه خیلی نوشتم دستم درد گرفت با لایک کامنت منو سر حال بیارید
کیا دوست دارن بفهمن ا.ت: چی دیده
ا.ت رفت توی اتاق کار خودش و مشغول خوندن پرونده ای مرموز شد
ویو ا.ت: غرق خوندن پرونده ها بودم ساعت از دستم در رفت نگاهی به ساعت گوشی کردم ساعت هفت و نیم بود که هه سو زنگ زد
هه سو : دختر سریع باش
ا.ت: باشه بابا اومدم
ا.ت: سوار ماشین شد و هه سو هم به طرف خونه ا.ت حرکت کرد بعد از ۴۰دقیه به خونه ا.ت: رسیدن
هه سو : یه لباش درست حسابی داری بپوشم چون توی ترافیک بودیم وقت نیست برم خونه لباش بپوشم
ا.ت: اره هست برو توی اتاق انتخاب کن و بپوش
هه سو: باشه
هر دو بعد از عوض کردن لباش به سمت رستوران راه افتادن
هه سو: لباسه خیلی بهم میاد برای خودم
ا.ت: باشه نگاه کن ببین ساعت چنده
هه سو : ساعت نه ده دقیقه ست
ا.ت: پس چرا کوک نیومده
هه سو: خب یه زنگ بزن ببین کجاست
ا.ت: اوک
ا.ت زنگ جونگکوک میزنه و بعد از چند بوق جونگکوک جواب میده
جونگکوک: الو ا.ت عشقم الان میخوام برم جلسه بعد زنگ میزنم
بعد جونگکوک تلفن بدون شنیدن جواب قطع کرد
هه سو : چی گفت
ا.ت: گفت دارم میرم جلسه بعد زنگ میزنم
بعد از گذشت دو دقیقه جونگکوک وارد رستوان شد و به سمت میزی که یه دختر نشسته بود رفت
هه سو: ا.ت اون جونگکوک نیست پیش اون دختره نشسته
ا.ت: اره خودشه
..........
یورا ا.ت: داره نگاه میکنه انجامش بده
یورا : چشم
ا.ت: با دیدن این صحنه خون توی رگام منجمد شد و............
خب اینم از یه پارت دیگه خیلی نوشتم دستم درد گرفت با لایک کامنت منو سر حال بیارید
کیا دوست دارن بفهمن ا.ت: چی دیده
۴.۸k
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.