زندگی مستقل
زندگی مستقل
پارت۱۷
سری داشتم دنبال ا.ت میگشتم تو سرویس نبود و گفتن خیلی مشکوک یکی دنبالش بود همونجایی ک دوربین نشون داد رفتم و داشتم پله هارو میرفتم بالا بادیگاردا همراهم بودن و دیدن یه مرد مشکوک با ماسک اونجاست که وعضش درست نیست خیلی نگران شدم بادیگاردا اون مردو گرفتن و سری رفتم بالا همه اتاقارو گشتم دیدم نیست و فقط یه اتاق بود تنو بدنم داشت میلرزید ک رفتم تو و بازم ا.ت نبود!
اون مرده رو کتکش زدم همونجا دیگه از کتک زدن خسته شده بودم هیچ حرفی نمیزد و همینجوری سرمو به درو دیوار میکوبیدم ک دیدم کش مویه ا.ت روی زمینه دیدم یه صدایی میاد از بالا بود بالکنو نگشته بودم(تو راهرو و سرویس دوربین نداشت)رفتم بالا دیدم ا.ت رو صندلیه و زیاد پوشش مناسبی ندارع(ینی کل لباساش مثلا کتو اینا رو نداشت فقط دامنو..)تا منو دید بی جون خودشو میزد به زمین ک افتاد سری بازش کردم گردنش کبود بود بیحال بودو زیر دلش درد میکرد
_اون عو..عوضی چی..کارر کرده باهات(بغض)
+کوکک خی..خیلی خوشحالم ک اومدیی(گریه)
کوک جلو ا.ت چیزی به روی خودش نیوورد و رفتن خونه مثل اینکه یه بچه ی یع هفته ای داشت دو قلو بودن ولی بخاطر فشار تو شیکمش مرد و فقط یدونشون زنده موند نیاز به عمل نداشت ا.ت خیلی غمگین بود کوک بخاطر بیشتر شدن نگرانی و استرس ا.ت چیزی درمورد بچه نگفت و فقط گفت یه بچه دارن ا.ت دیگه از مردا میترسید پیش مشاور رفت و درست شدو بچشون روز به روز بزرگ تر مشدو...
چند ماه بعد
+کوککک کوک بیا کمکممم بلند شم نمیتونم پاشمم
_اومدممم
کوک زه ا.ت کمک کرد بلند شه دوتاشون خوشحال بودن کوک به دوستای ا.ت زنگ زد تا مزاقبش باشن خودشم رفت سر کار اون مرد پس چند روز شکنجه شدن توسط کوک به بازداشگاه و بعدشم به زندان رفت(اعدام شد) کوکی رفت سرکار کارش زیاد طول نمیکشید ک چند ساعت بعد تموم شد ا.ت هی بیقراری میکرد ک کوک با تمام سرعت خودشو داشت به ا.ت میرسوند که گچشیش زنگ خورد
_الو؟
؟؟ا..ال..الو جونگکوک؟(صدای زن)
_ببخشید شما؟
؟؟جونگ..کو..کک.اینجا..ینفرر.اومده..جو..ن..گ.کوک..این..اینجا..جسد..یه..مرده(صدای گرفته و گریه)
پارت۱۷
سری داشتم دنبال ا.ت میگشتم تو سرویس نبود و گفتن خیلی مشکوک یکی دنبالش بود همونجایی ک دوربین نشون داد رفتم و داشتم پله هارو میرفتم بالا بادیگاردا همراهم بودن و دیدن یه مرد مشکوک با ماسک اونجاست که وعضش درست نیست خیلی نگران شدم بادیگاردا اون مردو گرفتن و سری رفتم بالا همه اتاقارو گشتم دیدم نیست و فقط یه اتاق بود تنو بدنم داشت میلرزید ک رفتم تو و بازم ا.ت نبود!
اون مرده رو کتکش زدم همونجا دیگه از کتک زدن خسته شده بودم هیچ حرفی نمیزد و همینجوری سرمو به درو دیوار میکوبیدم ک دیدم کش مویه ا.ت روی زمینه دیدم یه صدایی میاد از بالا بود بالکنو نگشته بودم(تو راهرو و سرویس دوربین نداشت)رفتم بالا دیدم ا.ت رو صندلیه و زیاد پوشش مناسبی ندارع(ینی کل لباساش مثلا کتو اینا رو نداشت فقط دامنو..)تا منو دید بی جون خودشو میزد به زمین ک افتاد سری بازش کردم گردنش کبود بود بیحال بودو زیر دلش درد میکرد
_اون عو..عوضی چی..کارر کرده باهات(بغض)
+کوکک خی..خیلی خوشحالم ک اومدیی(گریه)
کوک جلو ا.ت چیزی به روی خودش نیوورد و رفتن خونه مثل اینکه یه بچه ی یع هفته ای داشت دو قلو بودن ولی بخاطر فشار تو شیکمش مرد و فقط یدونشون زنده موند نیاز به عمل نداشت ا.ت خیلی غمگین بود کوک بخاطر بیشتر شدن نگرانی و استرس ا.ت چیزی درمورد بچه نگفت و فقط گفت یه بچه دارن ا.ت دیگه از مردا میترسید پیش مشاور رفت و درست شدو بچشون روز به روز بزرگ تر مشدو...
چند ماه بعد
+کوککک کوک بیا کمکممم بلند شم نمیتونم پاشمم
_اومدممم
کوک زه ا.ت کمک کرد بلند شه دوتاشون خوشحال بودن کوک به دوستای ا.ت زنگ زد تا مزاقبش باشن خودشم رفت سر کار اون مرد پس چند روز شکنجه شدن توسط کوک به بازداشگاه و بعدشم به زندان رفت(اعدام شد) کوکی رفت سرکار کارش زیاد طول نمیکشید ک چند ساعت بعد تموم شد ا.ت هی بیقراری میکرد ک کوک با تمام سرعت خودشو داشت به ا.ت میرسوند که گچشیش زنگ خورد
_الو؟
؟؟ا..ال..الو جونگکوک؟(صدای زن)
_ببخشید شما؟
؟؟جونگ..کو..کک.اینجا..ینفرر.اومده..جو..ن..گ.کوک..این..اینجا..جسد..یه..مرده(صدای گرفته و گریه)
۴.۰k
۲۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.