پارت ١٠
جیمین اومد بهت گفت خوبی توو گفتی به تو چه اشغال هااا
جیمین زخم رو صورتتو دید صورتت رو ناز کرد تو پسشش زدی گفتی گمشوووبرووووو عوضی دختره اومد تو اتاق دید داری به جیمین حرف میزنی میخاست تورو بزنه ولی جیمین دستشو گرفت گفت بهش چیزی بگی میکمشت فهمیدی دختره گفت چی میگی من دوست دختر تو هستم بعد بهش گفت گمشو دختره رفت اعصبانی شد تو به جیمین گفتی آقا ی جیمن گفت آقا نه ددی تو گفتی آقا پارک جیمین برو نمیخام ببینمت گمشو از اینجا چون تو عاشق جیمین شدی میترسیید بهش بگی جیمین هم همین حسو بهت دأشت ولی بهت نگفت
جیمیم رفت تو گریه کردی
چند دقیقه بعد جیمین صدات زد گفت برریم بخابیم تو و جیمین با هم خوابیدین تو ازش فاصلهٔ گرفتی که بهت جیمین کارتو گرفت تورو گذاشت تو بغلش و لبتو بوسید تو خیلیحس خوبی داشتي بعد ولت کرد جیمین تو فکرش میگفت لعنتی لبش خیلی خوشمزه میخامش
بغلت کرد خوابیدین
فردا صبح شد جیمین بلند شد تو هم بلند شدی دیدی جیمین نیست فک کردی رفته سر کار رفتی پائين دیدی داره اشپزی میکنه خندیدی گفتی دیوونه داری چیکار میکنی جیمین گفت دارم اشپزی میکنم وایی روغن یهو پرید اخخ تو گفتی وای چیشد خوبی جیمین گفت هوم تو خوبش کن تو گفتی وات چی
جیمین گفت خوبی کن تو هم دستشو بستی چیزی نشه
با هم اشپزی کردین جیمین امروز کمپانی نرفت بهت گفت میریم بازار تو گفتی اوم باش صبحانه خوردینو لباس پوشیدی میخاستین برین
سوار ماشین شدین تو جیمین
رسیدین بازار اول رفتین تو لباس فروشي لباس اای کیوت خریدن
وسایل ارایش خرید ی
سوار ماشین شدین میخاستین برین استخر
رسیدین استخر تو کنار استخر وایستاده بودی
که یهو سور خوردی تو و جیمین
ادامه دارد در خماری بمانید جرررررر
خخخخخ جای حساسش بود خخ
جیمین زخم رو صورتتو دید صورتت رو ناز کرد تو پسشش زدی گفتی گمشوووبرووووو عوضی دختره اومد تو اتاق دید داری به جیمین حرف میزنی میخاست تورو بزنه ولی جیمین دستشو گرفت گفت بهش چیزی بگی میکمشت فهمیدی دختره گفت چی میگی من دوست دختر تو هستم بعد بهش گفت گمشو دختره رفت اعصبانی شد تو به جیمین گفتی آقا ی جیمن گفت آقا نه ددی تو گفتی آقا پارک جیمین برو نمیخام ببینمت گمشو از اینجا چون تو عاشق جیمین شدی میترسیید بهش بگی جیمین هم همین حسو بهت دأشت ولی بهت نگفت
جیمیم رفت تو گریه کردی
چند دقیقه بعد جیمین صدات زد گفت برریم بخابیم تو و جیمین با هم خوابیدین تو ازش فاصلهٔ گرفتی که بهت جیمین کارتو گرفت تورو گذاشت تو بغلش و لبتو بوسید تو خیلیحس خوبی داشتي بعد ولت کرد جیمین تو فکرش میگفت لعنتی لبش خیلی خوشمزه میخامش
بغلت کرد خوابیدین
فردا صبح شد جیمین بلند شد تو هم بلند شدی دیدی جیمین نیست فک کردی رفته سر کار رفتی پائين دیدی داره اشپزی میکنه خندیدی گفتی دیوونه داری چیکار میکنی جیمین گفت دارم اشپزی میکنم وایی روغن یهو پرید اخخ تو گفتی وای چیشد خوبی جیمین گفت هوم تو خوبش کن تو گفتی وات چی
جیمین گفت خوبی کن تو هم دستشو بستی چیزی نشه
با هم اشپزی کردین جیمین امروز کمپانی نرفت بهت گفت میریم بازار تو گفتی اوم باش صبحانه خوردینو لباس پوشیدی میخاستین برین
سوار ماشین شدین تو جیمین
رسیدین بازار اول رفتین تو لباس فروشي لباس اای کیوت خریدن
وسایل ارایش خرید ی
سوار ماشین شدین میخاستین برین استخر
رسیدین استخر تو کنار استخر وایستاده بودی
که یهو سور خوردی تو و جیمین
ادامه دارد در خماری بمانید جرررررر
خخخخخ جای حساسش بود خخ
۳۳.۶k
۲۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.