pawn/پارت آخر
اسلاید: ا/ت
یک هفته بعد...
آرزوی تهیونگ به حقیقت پیوست...
بلاخره مراسم عروسیش برگزار شد....
تفاوتش با جشنای دیگران این بود که دختر کوچولوشم توی مراسم شرکت داشت...
این مراسم فقط برای برگزاری یه جشن عروسی نبود...
برای شروعی دوباره بود...
بین خودش و ا/ت..
خانواده هاشون...
دوستاشون..
توی مراسم...
جیهون... سارا
مینهو... دوهی
کارولین و چانیول همراه بچشون...
جیسو به همراه نامزدش...
و تمامی دوستای قدیمی و فامیلاشون بودن...
سویول هم امشب حضور داشت...
قول داده بود که زود خوب بشه...
**
ا/ت و تهیونگ در حالیکه دست یوجین رو توی دست داشتن وارد سالن شدن...
صدای دستهایی که مشتاقانه کف میزدن بلند شد..
یوجین دستای تهیونگ و ا/ت رو رها کرد و سمت مادربزرگش دوید...
تهیونگ دستشو دور کمر ا/ت انداخت و درحالیکه از وسط مهمونا به سمت صندلی هاشون میرفتن دم گوش ا/ت گفت: بهتره امشب یوجینو از تنهایی دربیاریم...
ا/ت لبخندی زد تا کسی حالت صورتش جلب توجه نکنه...
ا/ت: از این خبرا نیست کیم تهیونگ!
تهیونگ: باشه... امشب میبینیم از این خبرا هست یا نه
🖐🖐🖐🖐🖐
یک هفته بعد...
آرزوی تهیونگ به حقیقت پیوست...
بلاخره مراسم عروسیش برگزار شد....
تفاوتش با جشنای دیگران این بود که دختر کوچولوشم توی مراسم شرکت داشت...
این مراسم فقط برای برگزاری یه جشن عروسی نبود...
برای شروعی دوباره بود...
بین خودش و ا/ت..
خانواده هاشون...
دوستاشون..
توی مراسم...
جیهون... سارا
مینهو... دوهی
کارولین و چانیول همراه بچشون...
جیسو به همراه نامزدش...
و تمامی دوستای قدیمی و فامیلاشون بودن...
سویول هم امشب حضور داشت...
قول داده بود که زود خوب بشه...
**
ا/ت و تهیونگ در حالیکه دست یوجین رو توی دست داشتن وارد سالن شدن...
صدای دستهایی که مشتاقانه کف میزدن بلند شد..
یوجین دستای تهیونگ و ا/ت رو رها کرد و سمت مادربزرگش دوید...
تهیونگ دستشو دور کمر ا/ت انداخت و درحالیکه از وسط مهمونا به سمت صندلی هاشون میرفتن دم گوش ا/ت گفت: بهتره امشب یوجینو از تنهایی دربیاریم...
ا/ت لبخندی زد تا کسی حالت صورتش جلب توجه نکنه...
ا/ت: از این خبرا نیست کیم تهیونگ!
تهیونگ: باشه... امشب میبینیم از این خبرا هست یا نه
🖐🖐🖐🖐🖐
۴۸.۱k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.