اخرین نفر
اخرین نفر
پارت۱۶
ادمین ویو:
نیکی با عجله وارد مدرسه شد و رفت سر کلاس
نیکی:هوففف
داینا:عای وای نیکی... چه جوری؟
تازه فهمید که کلاس خالیه
جیمین و شوگا هم نفس بریده اومدن تو
شوگا:عای... از نسل یوزای ایرانیه
از جاش بلند شد و با خنده رفتی سمتش و زدی به شونش دستت روی شونش بود و داشتی به غرغرای جیمین و داینا گوش می دادی که شونت سنگین شد
نیکی:شوگا؟!
شوگا:بیین خانوم من از خوابم دل کندم که مراقب تو باشم وگرنه من تا کلاس پر نشه نمیام
جیمین ریز خندید و دست داینا رو گرفت و بردش بیرون
سعی کرد شوگا رو از شونش جدا کنه ولی نشد درعوض اون هم محکم تو رو بغل کرد ضربان قلب رفت بالا
نیکی:می خوای مراقبم باشی یا پیشم؟
و با فشار متوسطی هلش دادی
شوگا:عه من می خوام بخوابم
و دوباره بغلت کرد
هوفی کردی
نیکی:بیا بدون اینکه کسی بفهمه امروز باهم راحت باشیم ولی بعد مدرسه!
شوگا با چشمای برقی نگاش کرد
شوگا:جدی؟
نیکی:فقط به خاطر این بچه گربه
پارت۱۶
ادمین ویو:
نیکی با عجله وارد مدرسه شد و رفت سر کلاس
نیکی:هوففف
داینا:عای وای نیکی... چه جوری؟
تازه فهمید که کلاس خالیه
جیمین و شوگا هم نفس بریده اومدن تو
شوگا:عای... از نسل یوزای ایرانیه
از جاش بلند شد و با خنده رفتی سمتش و زدی به شونش دستت روی شونش بود و داشتی به غرغرای جیمین و داینا گوش می دادی که شونت سنگین شد
نیکی:شوگا؟!
شوگا:بیین خانوم من از خوابم دل کندم که مراقب تو باشم وگرنه من تا کلاس پر نشه نمیام
جیمین ریز خندید و دست داینا رو گرفت و بردش بیرون
سعی کرد شوگا رو از شونش جدا کنه ولی نشد درعوض اون هم محکم تو رو بغل کرد ضربان قلب رفت بالا
نیکی:می خوای مراقبم باشی یا پیشم؟
و با فشار متوسطی هلش دادی
شوگا:عه من می خوام بخوابم
و دوباره بغلت کرد
هوفی کردی
نیکی:بیا بدون اینکه کسی بفهمه امروز باهم راحت باشیم ولی بعد مدرسه!
شوگا با چشمای برقی نگاش کرد
شوگا:جدی؟
نیکی:فقط به خاطر این بچه گربه
۲.۷k
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.