ﻓﻳﻛ ﺗﻫﻳﻭﻧﮔ 𝟒
سولا زد زیر خنده
تهیونگم از اون ور درحالی که داشت میخندید رفت
ا/ت:سولا تو اینجا چیکار می کنی ؟ بیا کمکم کن سولا نخندددد
سولااومد کمکم کرد گفت:ام راستش بهت نگفتم من من
ا/ت:تو چییی؟؟
سولا:راستش من تازه با یه پسری اشنا شدم خیلی پسر خوبیه تازه از ایتالیا اومده منم اومدم دیدنش
ا/ت:تو به من نگفتیییییییی
سولا:می خواستم فردا بهت بگم خببب
ا/ت:باشه می بخشمتتتت
سولا:بیا بغلممممم
که صدای در کافه اومد
سولا:یاخدا اومددددد
ا/ت:وای خدا چه کیوتههههههههه
سولا:اره خیلیی
سولا سریع رفت سمتش
سولا:سلام جونگ کوکککککککک
جونگ کوک رو کوکی مینویسم
کوکی:سولاا؟؟
سولا:اره خودمم
کوکی:چه کیوتیی به من اشاره کرد ایشون کی هستند
سولا :دوستمه
ا/ت:سلام من ا/ت هستم و شما
کوکی:خوشبختممم.جئون جونگ کوک هستمممم
ا/ت:من هم همینطورررر
من دیگه برم کار مهمی دارم خوش باشیدد
سولا سرخ شد
ا/ت:خدافظ سولااا و اقای جئوننن
کوکی:کوک صدام کنید .خدافظظ
سولاپرید بغلم
سولا:خدافظظ فردا میبینمتت
باشههه
رفتم بیرون
تهیونگ ویو
نیم ساعت قبل
تهیونگ:یاااا کوکی از ایتالیا برگشتیییی
کوکی:ارهههه فردا بیا بریم رستوران ببینمتتت رفیق قدیمییی
تهیونگ:باشه فردا میام دیدنتتت
کوک:من برم کار مهمی دارم فردا میبینمت خدافظظ
تهیونگ:خدافظظ
کوک رفیق بچگیامه برای دیدن مامان باباش رفته بود ایتالیا و الان برگشته
گوشیم زنگ خورد
علامت مدیر سازمان،
_بله؟
،سلام خوب هستید اقای کیم؟
_سلام اقای پارک شما چطور هستید
،ممنونم فردا برای عکسبرداری لطفا آماده باشید
_حتما چشم
،فعلا خداحافظ فردا میبینمتون
تهیونگم از اون ور درحالی که داشت میخندید رفت
ا/ت:سولا تو اینجا چیکار می کنی ؟ بیا کمکم کن سولا نخندددد
سولااومد کمکم کرد گفت:ام راستش بهت نگفتم من من
ا/ت:تو چییی؟؟
سولا:راستش من تازه با یه پسری اشنا شدم خیلی پسر خوبیه تازه از ایتالیا اومده منم اومدم دیدنش
ا/ت:تو به من نگفتیییییییی
سولا:می خواستم فردا بهت بگم خببب
ا/ت:باشه می بخشمتتتت
سولا:بیا بغلممممم
که صدای در کافه اومد
سولا:یاخدا اومددددد
ا/ت:وای خدا چه کیوتههههههههه
سولا:اره خیلیی
سولا سریع رفت سمتش
سولا:سلام جونگ کوکککککککک
جونگ کوک رو کوکی مینویسم
کوکی:سولاا؟؟
سولا:اره خودمم
کوکی:چه کیوتیی به من اشاره کرد ایشون کی هستند
سولا :دوستمه
ا/ت:سلام من ا/ت هستم و شما
کوکی:خوشبختممم.جئون جونگ کوک هستمممم
ا/ت:من هم همینطورررر
من دیگه برم کار مهمی دارم خوش باشیدد
سولا سرخ شد
ا/ت:خدافظ سولااا و اقای جئوننن
کوکی:کوک صدام کنید .خدافظظ
سولاپرید بغلم
سولا:خدافظظ فردا میبینمتت
باشههه
رفتم بیرون
تهیونگ ویو
نیم ساعت قبل
تهیونگ:یاااا کوکی از ایتالیا برگشتیییی
کوکی:ارهههه فردا بیا بریم رستوران ببینمتتت رفیق قدیمییی
تهیونگ:باشه فردا میام دیدنتتت
کوک:من برم کار مهمی دارم فردا میبینمت خدافظظ
تهیونگ:خدافظظ
کوک رفیق بچگیامه برای دیدن مامان باباش رفته بود ایتالیا و الان برگشته
گوشیم زنگ خورد
علامت مدیر سازمان،
_بله؟
،سلام خوب هستید اقای کیم؟
_سلام اقای پارک شما چطور هستید
،ممنونم فردا برای عکسبرداری لطفا آماده باشید
_حتما چشم
،فعلا خداحافظ فردا میبینمتون
۴.۵k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.