𝑷𝒂𝒓𝒕⁸
عشق زیبا (𝚜𝚌𝚑𝚘𝚗𝚎 𝙻𝚒𝚎𝚋𝚎) 𝑷𝒂𝒓𝒕⁸
از زبان جیمین:
از خواب بلند شدمرفتم تو آشپزخانه صبحانه آماده کردم هه جی بیدار شده بود وقتی میومد پاینن تو اون لباس خیلی کیوت شده . این چیه من میگم خب باشه به پای من نمیرسه. +صبح بخیر _ اوهوم + بلد نیستی صبح بخیر بگی من دیگه رد دادم میخوام برم خونه خودمون ولم کن _ خو بخاطر خودته اگر جونتو دوست نداری برو راه باز جاده دراز + ها مگه میخوان چیکار کنن _ همون پسر دیشبی میخواد بیاد سراغت بخاطر همین آوردمت اینجا + واقعا _ اوهوم صبحانه بخور برو آماده شو بریم لباس بگیریم برات + لباس دیشب بده _ یه کت ای بهت میدم بپوشی مشکلی نیس + مرسی _ خواهش .
صبحانه که تموم شد آماده شد و منم آماده شدم بریم رسیدیم به فروشگاه که همیشه خودم ازش میگیرم . چند تا لباس دادم بهش تا بره بپوشه ( عکساشونو میزارم) وایی خیلی خوشگل شده بود توشون این چیه من میگم وایی خدا آخرین لباس رو پوشید گفت : + خوبه . _ تو هر چی بپوشی خوبه نه چیزه لباس ها خوشگله + آهه ممنون از تعریفت . _ همین ها رو برمی داریم ....
از زبان ا/ت
معنی حرفش چی بود هر چی بپوشی خوشگلی وللش . رفتیم قیمت لباس ها رو دیدم پولم بهشون نمیرسید که کارتم رو جلو آوردم فروشنده گفت از قبل حسای شده یاع پسره پول داده باید جبران کنم واگرنه بدبخت میشم . رفتم پیشش بهش گفتم : + ممنون . چیزی نگفت رفتیم تو ماشین گفت : _ میخوام برم کمپانی بیا باهم بریم بعدش برمیگردیم یدفعه میریم خونه + باشه .
از زبان ا/ت
تو ماشین بودیم و هیچی حرفی نمیزدیم که من گفتم :
_ راستی دوستم کجاست + پیش کوک _ یاع نکنه میخوان به اونم تجاوز کنن + نمیدونم برا محض احتیاط پیش کوک هست . + آها . رسیدیم کمپانی من رفتم رو صندلی نشستم و منتظر جیمین بودم اومد رفت اتاق رقص منم همراش رفتم بقیه اعضا اونجا بودن سلام کردم و نگاهشون کردم که هه جی تماس تصویری گرفته بود داشتم رقصشون رو بهش نشون میدادم که دوربین رو برگردونم و گفتم : + چطوری خوبی _ آهه تنهام کوک هم اونجاس وایی دختر خیلی ذوق دارم که تو خونه کوک هسم + واقعا چه خوب ما همش دعوا داریم باهم فقط دعا میکنم که زود تر این قضیه تموم شه (نویسنده: خو اسکل از خدات باشه خونه جیمینی من بدبخت خود جیمینم نمیتونم ببینم🥲) +خانم نویسنده شما داستانتون رو بنویسین ( باشه)
هه جی گفت : ¥ من دزدکی میرم شیرموز هاش کوک رو میخورم به رو خودمم نمیارم که من خوردم + واییی جرر دختر بخاطر همین دوستیم دیگه تو آزار اذیت حرف نداریم دوتایی شیطونیم
¥ بله بله بله ما خفنیم
تلفن رو قطع کردم هنوز تمریناش تموم نشده بود رفتم بیرون تو رستورانش غذا خوردم و برای اونا هم گرفتن وایی چقدر سخته آیدل باشی یه سره دارن میرقصن و تمرین میکنن . رفتم تو اتاق و غذا هاشون رودادم بهشون وقتی خوردن استراحت کردم و دوباره شروع کردن خوابم میومد مثل آواره ها خوابیدم وقتی بیدار شدم ۶ نفر بالای سرم بودن نزدیک بود سکته کنم جیمین اونجا نشسته بود پاشدم چشمام رو بهم مالیدم کش و قوسی دادم که جیمین گفت : _ اگر میدونستم میخوای اینجارو تحت خواب کنی میبردمت خونه + هوم کارتون تموم شد _ ارع بیا بریم خستمه........
لایک وکامنت = پارت بعدی🥰
از زبان جیمین:
از خواب بلند شدمرفتم تو آشپزخانه صبحانه آماده کردم هه جی بیدار شده بود وقتی میومد پاینن تو اون لباس خیلی کیوت شده . این چیه من میگم خب باشه به پای من نمیرسه. +صبح بخیر _ اوهوم + بلد نیستی صبح بخیر بگی من دیگه رد دادم میخوام برم خونه خودمون ولم کن _ خو بخاطر خودته اگر جونتو دوست نداری برو راه باز جاده دراز + ها مگه میخوان چیکار کنن _ همون پسر دیشبی میخواد بیاد سراغت بخاطر همین آوردمت اینجا + واقعا _ اوهوم صبحانه بخور برو آماده شو بریم لباس بگیریم برات + لباس دیشب بده _ یه کت ای بهت میدم بپوشی مشکلی نیس + مرسی _ خواهش .
صبحانه که تموم شد آماده شد و منم آماده شدم بریم رسیدیم به فروشگاه که همیشه خودم ازش میگیرم . چند تا لباس دادم بهش تا بره بپوشه ( عکساشونو میزارم) وایی خیلی خوشگل شده بود توشون این چیه من میگم وایی خدا آخرین لباس رو پوشید گفت : + خوبه . _ تو هر چی بپوشی خوبه نه چیزه لباس ها خوشگله + آهه ممنون از تعریفت . _ همین ها رو برمی داریم ....
از زبان ا/ت
معنی حرفش چی بود هر چی بپوشی خوشگلی وللش . رفتیم قیمت لباس ها رو دیدم پولم بهشون نمیرسید که کارتم رو جلو آوردم فروشنده گفت از قبل حسای شده یاع پسره پول داده باید جبران کنم واگرنه بدبخت میشم . رفتم پیشش بهش گفتم : + ممنون . چیزی نگفت رفتیم تو ماشین گفت : _ میخوام برم کمپانی بیا باهم بریم بعدش برمیگردیم یدفعه میریم خونه + باشه .
از زبان ا/ت
تو ماشین بودیم و هیچی حرفی نمیزدیم که من گفتم :
_ راستی دوستم کجاست + پیش کوک _ یاع نکنه میخوان به اونم تجاوز کنن + نمیدونم برا محض احتیاط پیش کوک هست . + آها . رسیدیم کمپانی من رفتم رو صندلی نشستم و منتظر جیمین بودم اومد رفت اتاق رقص منم همراش رفتم بقیه اعضا اونجا بودن سلام کردم و نگاهشون کردم که هه جی تماس تصویری گرفته بود داشتم رقصشون رو بهش نشون میدادم که دوربین رو برگردونم و گفتم : + چطوری خوبی _ آهه تنهام کوک هم اونجاس وایی دختر خیلی ذوق دارم که تو خونه کوک هسم + واقعا چه خوب ما همش دعوا داریم باهم فقط دعا میکنم که زود تر این قضیه تموم شه (نویسنده: خو اسکل از خدات باشه خونه جیمینی من بدبخت خود جیمینم نمیتونم ببینم🥲) +خانم نویسنده شما داستانتون رو بنویسین ( باشه)
هه جی گفت : ¥ من دزدکی میرم شیرموز هاش کوک رو میخورم به رو خودمم نمیارم که من خوردم + واییی جرر دختر بخاطر همین دوستیم دیگه تو آزار اذیت حرف نداریم دوتایی شیطونیم
¥ بله بله بله ما خفنیم
تلفن رو قطع کردم هنوز تمریناش تموم نشده بود رفتم بیرون تو رستورانش غذا خوردم و برای اونا هم گرفتن وایی چقدر سخته آیدل باشی یه سره دارن میرقصن و تمرین میکنن . رفتم تو اتاق و غذا هاشون رودادم بهشون وقتی خوردن استراحت کردم و دوباره شروع کردن خوابم میومد مثل آواره ها خوابیدم وقتی بیدار شدم ۶ نفر بالای سرم بودن نزدیک بود سکته کنم جیمین اونجا نشسته بود پاشدم چشمام رو بهم مالیدم کش و قوسی دادم که جیمین گفت : _ اگر میدونستم میخوای اینجارو تحت خواب کنی میبردمت خونه + هوم کارتون تموم شد _ ارع بیا بریم خستمه........
لایک وکامنت = پارت بعدی🥰
۲۳.۰k
۲۶ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.