👤فیک👤
👤فیک👤
👤از: جیمین👤
👤عنوان : وقتی پدراتون دشمن بودن ولی پدرش از تو خوشش اومده بود و میخواست تو عروسش باشی👤
part : 2
ویو ا.ت : بی خیال شدم و از روی زمین بلند شدم رفتم پایین و کمک کردم واسه چیدن میز شام بعد از شام هم همه نشستیم تو بالکن مشغول کارت بازی و ...... شدیم .
ویو صبح ب ا.ت :
بیدار شدم و دیدم همه خوابن حوصلم سر رفت رفتم تو باغ رو چمنا نشستم تو حال خودم بودم که با صدای پارک به خودم اومدم .
پارک : هی واسه چی اینجا تنها نشستی ( خنده)
ب ا.ت : باید از تو اجازه میگرفتم ( پاشد )
پارک : هی بشین کجا میخوام باهات حرف بزنم
ب ا.ت : من نمیخوام
پارک : چرا عین بچه ها رفتار میکنی خب یکم بشین حرف بزنیم دیگه ( خنده )
ب ا.ت : باشه (نشست)
پارک : خب دیگه چه خبر
ب .ا.ت: خبر خاصی نیست ( پوکر)
پارک : یادته کوچیک تر که بودی تو مدرسه از سال بالایی ها کتک میخوردی ( خنده )
ب ا.ت : خودت کم با سر صورت کبود میرفتی خونه ( نیشخند )
پارک : ببین بیا تمومش کنیم این دشمنی مسخره رو ببین چقدر خانواده هامون باهم خوبن منو پدر زنت صمیمی نیستیم بیا برگردیم به اون زمان
ب ا.ت : برو بابا عمرا
پارک : عه باشه ( رفت روی بابای ا.ت و شروع کرد به کشتی گرفتن )
پارک : حالا چی بیا ببینیم کی میبره ( خنده)
ب ا.ت : باشه
راوی : بعد از کلی رو سر و کله ی هم رفتن بلاخره خسته شدن .
ب ا.ت : اه اه وای قشنگ جونمو گرفتی تو کی آنقدر سنگین شدی ( نفس نفس )
پارک : دیدی که بهت گفتم میبرم
ب ا.ت : باشه ول کن
پارک :یه چیزی بگم
ب ا.ت : بنال
پارک : ببین الان منو تو از نوجوانی باهمیم خانواده هامون هم باهم خوبن من چیزه( لکنت)
ب. ا.ت : بگو دیگه خجالت نکش
پارک : من.....من از ا.ت خوشم اومده میخوام عروسم بشه ( لبخند )
پارک : تو اجازه میدی که با جیمین ازدواج کنه اره
ب ا.ت : چی عمرا چرا باید همچین کاری کنم ( اخم )
پارک : باشه هر جور راحتی فقط یه چیزی خانوادت و زنت از گذشته ی سیاهت خبر دارن نه ( نیشخند )
ب ا.ت : چی درمورد چی حرف میزنی ( لکنت )
پارک : اوممم این که یکی دو سال قبل از ازدواجت معتاد بودی و حتی تا چند وقت پیش هم قمار میکردی و هر شب تو باز زن زیرت بود اره مدرک هم دارم( نیشخند )
ب . ا.ت : ا....ا.. پارک خواهش میکنم به خانوادم چیزی نگو من بدبخت میشم من ابرو دارم ( لکنت و ترس )
پارک : پس بیا یه کاری کنیم تو دخترتو بده به من منم به کسی چیزی نمیگم
ب ا.ت : (سرش پایین بود)
پارک : هی سریع باش
ب ا.ت : ب...باشه قبوله فقط تو باید قول بدی به کسی نمیگی
پارک : قسم میخورم به کسی نمیگم فقط چند روز بعد از اینکه برگشتیم میایم خواستگاری الان هم بیا بریم خونه امشب با زنت و زن خودم حرف میزنیم
ب ا.ت : باشه......بریم
° امیدوارم خوشتون اومده باشه 🤍✨°
شرایط برای پارت بعد: لایک : ۲۰ /کامنت : ۱۶
#فیک#فیک_بی_تی_اس#کیپاپ
👤از: جیمین👤
👤عنوان : وقتی پدراتون دشمن بودن ولی پدرش از تو خوشش اومده بود و میخواست تو عروسش باشی👤
part : 2
ویو ا.ت : بی خیال شدم و از روی زمین بلند شدم رفتم پایین و کمک کردم واسه چیدن میز شام بعد از شام هم همه نشستیم تو بالکن مشغول کارت بازی و ...... شدیم .
ویو صبح ب ا.ت :
بیدار شدم و دیدم همه خوابن حوصلم سر رفت رفتم تو باغ رو چمنا نشستم تو حال خودم بودم که با صدای پارک به خودم اومدم .
پارک : هی واسه چی اینجا تنها نشستی ( خنده)
ب ا.ت : باید از تو اجازه میگرفتم ( پاشد )
پارک : هی بشین کجا میخوام باهات حرف بزنم
ب ا.ت : من نمیخوام
پارک : چرا عین بچه ها رفتار میکنی خب یکم بشین حرف بزنیم دیگه ( خنده )
ب ا.ت : باشه (نشست)
پارک : خب دیگه چه خبر
ب .ا.ت: خبر خاصی نیست ( پوکر)
پارک : یادته کوچیک تر که بودی تو مدرسه از سال بالایی ها کتک میخوردی ( خنده )
ب ا.ت : خودت کم با سر صورت کبود میرفتی خونه ( نیشخند )
پارک : ببین بیا تمومش کنیم این دشمنی مسخره رو ببین چقدر خانواده هامون باهم خوبن منو پدر زنت صمیمی نیستیم بیا برگردیم به اون زمان
ب ا.ت : برو بابا عمرا
پارک : عه باشه ( رفت روی بابای ا.ت و شروع کرد به کشتی گرفتن )
پارک : حالا چی بیا ببینیم کی میبره ( خنده)
ب ا.ت : باشه
راوی : بعد از کلی رو سر و کله ی هم رفتن بلاخره خسته شدن .
ب ا.ت : اه اه وای قشنگ جونمو گرفتی تو کی آنقدر سنگین شدی ( نفس نفس )
پارک : دیدی که بهت گفتم میبرم
ب ا.ت : باشه ول کن
پارک :یه چیزی بگم
ب ا.ت : بنال
پارک : ببین الان منو تو از نوجوانی باهمیم خانواده هامون هم باهم خوبن من چیزه( لکنت)
ب. ا.ت : بگو دیگه خجالت نکش
پارک : من.....من از ا.ت خوشم اومده میخوام عروسم بشه ( لبخند )
پارک : تو اجازه میدی که با جیمین ازدواج کنه اره
ب ا.ت : چی عمرا چرا باید همچین کاری کنم ( اخم )
پارک : باشه هر جور راحتی فقط یه چیزی خانوادت و زنت از گذشته ی سیاهت خبر دارن نه ( نیشخند )
ب ا.ت : چی درمورد چی حرف میزنی ( لکنت )
پارک : اوممم این که یکی دو سال قبل از ازدواجت معتاد بودی و حتی تا چند وقت پیش هم قمار میکردی و هر شب تو باز زن زیرت بود اره مدرک هم دارم( نیشخند )
ب . ا.ت : ا....ا.. پارک خواهش میکنم به خانوادم چیزی نگو من بدبخت میشم من ابرو دارم ( لکنت و ترس )
پارک : پس بیا یه کاری کنیم تو دخترتو بده به من منم به کسی چیزی نمیگم
ب ا.ت : (سرش پایین بود)
پارک : هی سریع باش
ب ا.ت : ب...باشه قبوله فقط تو باید قول بدی به کسی نمیگی
پارک : قسم میخورم به کسی نمیگم فقط چند روز بعد از اینکه برگشتیم میایم خواستگاری الان هم بیا بریم خونه امشب با زنت و زن خودم حرف میزنیم
ب ا.ت : باشه......بریم
° امیدوارم خوشتون اومده باشه 🤍✨°
شرایط برای پارت بعد: لایک : ۲۰ /کامنت : ۱۶
#فیک#فیک_بی_تی_اس#کیپاپ
۷.۷k
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.