جاسوس پارت۱۹
______________
ویو شوگا
ساعت ۳ بود که کارمون تموم شد
جیهوپ: هوففف امیدوارم این تلاش ها نتیجه بده
شوگا: آره وگرنه از همه چی لفت میدم
جیهوپ: هعییییی
کای:سلام
جیهوپ: سلام
کای: خوب هستید
جیهوپ: خوبم تو چطوری
کای:مرسی ممنون
جیهوپ: چیشده؟
کای: اممم
جیهوپ: میایی بازی؟
کای: ارههه
شوگا: نه توروخدا
جیهوپ: تو برو بالا بخواب ماهم اینجا بازی میکنیم
شوگا: نه ممنون
جیهوپ: اوکی خوب چه بازی کنیم کای؟
کای: دنبال بازی؟
جیهوپ:باشه کی گرگه؟
کای: زدمت تو گرگی
* اینا چند دقیقه دنبال هم دویدن و بلاخره جیهوپ کای رو گرفت نوبت کای بود چند دقیقه گذشت که کای وایساد به نفس نفس افتاد*
شوگا و جیهوپ: کای حالت خوبه
کای:/یادم نبود باید تظاهر کنم مریضم/ ههههه ا ههههه ب هههههه( ههههه یعنی نفس نفس میزنه)
که دیدم ا/ت بدو اومد
ا/ت: کایی *سریع رفت تو اتاق و برگشت* بیا
کای گرفتش(اسم اون وسیله که باعث میشد راحت تر نفس بکشی یادم نمیادددد ) بعد چندمین حالش بهتره شد که دیدم ا/ت داره با عصبانیت نگاش میکنه کای هم سریع چشن جیهوپ قایم شد
جیهوپ:حالت خوبه
کای:آره
ا/ت: کای از دستت چیکار کنم چندبار گفتم زیاد ندو بزار درمان شی هرچقدر خواستی بدو*حرصی*
کای:ببخشید
جیهوپ: تقصیر من شد
ا/ت: شما تقصیری ندارید *نفس عمیق* کای بیا*نیومد* کاریت ندارم بیا کی دیدی بزنمت؟
کای: نزدی ولی سرم داد زدی*بغض*
ا/ت: خوب واسه خودته ببخشید شیرموز میخوایی؟
کای:اهوم
ا/ت:*چیزی نگفت و دستش رو دراز کرد و کای هم گرفت*
جیهوپ: معذرت میخوام
ا/ت: شما چرا معذرت خواهی میکنید تقصیری ندارید
دیدم
که ا/ت داشت میرفت یادم اومد ا/ت گفت شیرموز از یخچال اون آماده ها رو برنداره
شوگا:ا/ت
ا/ت:بله ارباب
شوگا: شیرموزهای آماده رو برندار برای یکی دیگه ان
ا/ت:عاااا چشم
و رفت ساعت ۴ بود که جیهوپ هم رفت منم تصمیم گرفتم برم بار(ا/ت برات نقشه ها دارم😈)
و اینقدر خوردم کع دیگه مست بودم و هیچی نفهمیدم
*پرش زمانی به فردا صبح*
ویو شوگا
ساعت ۳ بود که کارمون تموم شد
جیهوپ: هوففف امیدوارم این تلاش ها نتیجه بده
شوگا: آره وگرنه از همه چی لفت میدم
جیهوپ: هعییییی
کای:سلام
جیهوپ: سلام
کای: خوب هستید
جیهوپ: خوبم تو چطوری
کای:مرسی ممنون
جیهوپ: چیشده؟
کای: اممم
جیهوپ: میایی بازی؟
کای: ارههه
شوگا: نه توروخدا
جیهوپ: تو برو بالا بخواب ماهم اینجا بازی میکنیم
شوگا: نه ممنون
جیهوپ: اوکی خوب چه بازی کنیم کای؟
کای: دنبال بازی؟
جیهوپ:باشه کی گرگه؟
کای: زدمت تو گرگی
* اینا چند دقیقه دنبال هم دویدن و بلاخره جیهوپ کای رو گرفت نوبت کای بود چند دقیقه گذشت که کای وایساد به نفس نفس افتاد*
شوگا و جیهوپ: کای حالت خوبه
کای:/یادم نبود باید تظاهر کنم مریضم/ ههههه ا ههههه ب هههههه( ههههه یعنی نفس نفس میزنه)
که دیدم ا/ت بدو اومد
ا/ت: کایی *سریع رفت تو اتاق و برگشت* بیا
کای گرفتش(اسم اون وسیله که باعث میشد راحت تر نفس بکشی یادم نمیادددد ) بعد چندمین حالش بهتره شد که دیدم ا/ت داره با عصبانیت نگاش میکنه کای هم سریع چشن جیهوپ قایم شد
جیهوپ:حالت خوبه
کای:آره
ا/ت: کای از دستت چیکار کنم چندبار گفتم زیاد ندو بزار درمان شی هرچقدر خواستی بدو*حرصی*
کای:ببخشید
جیهوپ: تقصیر من شد
ا/ت: شما تقصیری ندارید *نفس عمیق* کای بیا*نیومد* کاریت ندارم بیا کی دیدی بزنمت؟
کای: نزدی ولی سرم داد زدی*بغض*
ا/ت: خوب واسه خودته ببخشید شیرموز میخوایی؟
کای:اهوم
ا/ت:*چیزی نگفت و دستش رو دراز کرد و کای هم گرفت*
جیهوپ: معذرت میخوام
ا/ت: شما چرا معذرت خواهی میکنید تقصیری ندارید
دیدم
که ا/ت داشت میرفت یادم اومد ا/ت گفت شیرموز از یخچال اون آماده ها رو برنداره
شوگا:ا/ت
ا/ت:بله ارباب
شوگا: شیرموزهای آماده رو برندار برای یکی دیگه ان
ا/ت:عاااا چشم
و رفت ساعت ۴ بود که جیهوپ هم رفت منم تصمیم گرفتم برم بار(ا/ت برات نقشه ها دارم😈)
و اینقدر خوردم کع دیگه مست بودم و هیچی نفهمیدم
*پرش زمانی به فردا صبح*
۷.۰k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.