فیک آیدل خون آشام من
پارت۸:
ویو سوآ:در اتاق رو زدم و گفتم که میتونم بیام داخل کوک هم گفت بیا داخل.خیلی استرس داشتم نکنه از من راضی نبود؟نکنه میخواد منو بکشه؟واای
ویو کوک:به آجوما گفتم که به سوآ بگه بیاد تو اتاقم تا بهش بگم کارش خوب بودا ولی وقتی اومد از قیافش معلوم بود که ترسیده.
#:خسته نباشی سوآ
٪:ممنونم رئیس
#:از کارت راضی بودم امیدوارم که ناامیدم نکنی سوآ
٪:متشکرم رئیس قول میدم که پشیمون نمیشین.با من کاری ندارین؟
#:نه فقط
٪:فقط چی؟
#:ماشین داری؟
٪:نه با تاکسی میرم
#:خب پس وایسا من برسونمت
٪:نه ممنون رئیس
#:میدونی که نباید رو حرف من حرف بزنی آجوما بهت نگفت؟
٪:چرا گفت ببخشید
#:پس برو پایین منتظر بمون منم میام
٪:چشم(ادای احترام)
ویو کوک:از سوآ خوشم اومده نکنه عاشقش..نه کوک تو مافیایی یه مافیا عاشق خدمتکارش که نمیشه.برم سوئیچم رو بردارم و برم پایین خیلی وقته منتظر مونده خسته میشه(همین الان رفت بیرون😂😐)
فلش بک به زمانی که رسیدن:
ویو سوآ:تو راه ماشین صبحت خاصی نداشتیم فقط چند تا سوال درمورد کار پرسیدم و اون هم یکمیشو جواب میداد.رسیدیم و ازش تشکر کردم و رفتم خونه پیش ات.
چند روزی اینجوری پیش می رفت و منو میرسوند خونه.یه جورایی بهش علاقه داشتم و به ات که گفتم میگفت زر نزن اون مافیایه و تو فقط خدمتکارشی ولی من فکر میکردم اون هم منو دوست داره.آخه این همه آدم چرا منو میبره شاید اونم منو دوست داشته باشه.حالا ولش کن.
فلش بک به زمان صبح حال:
ویو سوآ:صبح خیلی زود کوک زنگ زد و با کمی عصبانیت گفتش که بیام شرکت و منم برای ات یه نامه نوشتمو سریع رفتم.وقتی رسیدم دیدم که همه جا بهم ریختس و همه کارمندا از ترس تکون نمیخورن.رفتم جلو و آروم گفتم چیزی شده که یکی بهم گفت انگاری یکی از کارکنان تو لوازم آرایش مواد نریخته و یه کار دیگه ای هم کرده که ما نفهمیدیم و رئیس هم به همه مون زنگ زد که بیایم.
خیلی استرس گرفتم با اینکه کار من نبود ولی اگه بهم تهمت اینکارو بزنن چی؟......
بچه ها لایک و کامنت یادتون نره❤❤😉😉
ویو سوآ:در اتاق رو زدم و گفتم که میتونم بیام داخل کوک هم گفت بیا داخل.خیلی استرس داشتم نکنه از من راضی نبود؟نکنه میخواد منو بکشه؟واای
ویو کوک:به آجوما گفتم که به سوآ بگه بیاد تو اتاقم تا بهش بگم کارش خوب بودا ولی وقتی اومد از قیافش معلوم بود که ترسیده.
#:خسته نباشی سوآ
٪:ممنونم رئیس
#:از کارت راضی بودم امیدوارم که ناامیدم نکنی سوآ
٪:متشکرم رئیس قول میدم که پشیمون نمیشین.با من کاری ندارین؟
#:نه فقط
٪:فقط چی؟
#:ماشین داری؟
٪:نه با تاکسی میرم
#:خب پس وایسا من برسونمت
٪:نه ممنون رئیس
#:میدونی که نباید رو حرف من حرف بزنی آجوما بهت نگفت؟
٪:چرا گفت ببخشید
#:پس برو پایین منتظر بمون منم میام
٪:چشم(ادای احترام)
ویو کوک:از سوآ خوشم اومده نکنه عاشقش..نه کوک تو مافیایی یه مافیا عاشق خدمتکارش که نمیشه.برم سوئیچم رو بردارم و برم پایین خیلی وقته منتظر مونده خسته میشه(همین الان رفت بیرون😂😐)
فلش بک به زمانی که رسیدن:
ویو سوآ:تو راه ماشین صبحت خاصی نداشتیم فقط چند تا سوال درمورد کار پرسیدم و اون هم یکمیشو جواب میداد.رسیدیم و ازش تشکر کردم و رفتم خونه پیش ات.
چند روزی اینجوری پیش می رفت و منو میرسوند خونه.یه جورایی بهش علاقه داشتم و به ات که گفتم میگفت زر نزن اون مافیایه و تو فقط خدمتکارشی ولی من فکر میکردم اون هم منو دوست داره.آخه این همه آدم چرا منو میبره شاید اونم منو دوست داشته باشه.حالا ولش کن.
فلش بک به زمان صبح حال:
ویو سوآ:صبح خیلی زود کوک زنگ زد و با کمی عصبانیت گفتش که بیام شرکت و منم برای ات یه نامه نوشتمو سریع رفتم.وقتی رسیدم دیدم که همه جا بهم ریختس و همه کارمندا از ترس تکون نمیخورن.رفتم جلو و آروم گفتم چیزی شده که یکی بهم گفت انگاری یکی از کارکنان تو لوازم آرایش مواد نریخته و یه کار دیگه ای هم کرده که ما نفهمیدیم و رئیس هم به همه مون زنگ زد که بیایم.
خیلی استرس گرفتم با اینکه کار من نبود ولی اگه بهم تهمت اینکارو بزنن چی؟......
بچه ها لایک و کامنت یادتون نره❤❤😉😉
۴.۲k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.