P58
ا/ت : گیتار ....گیتار بزن
به دور رو ورش نگاه کرد و چندبار پلک زد و گفت : اما من ....من زیاد توش خوب نیستم ....فکر نمیکنم صدامم خوب باشه
ناراحت نگاهش کردم و گفتم : جین
جین : اگه بدت اومد چی ؟؟
واقعا دوست داشتم صداش رو بشنوم .....صداش حتی تو حالت معمولی هم قشنگ بود حدس میزنم این حرفا فقط بخاطر خجالتیه که میکشید .....پس متفکر نگاهش کردم و دست به سینه گفتم : خب پس برام بخون
جین : اما ....
ا/ت : میخوام نظر بدم
همینجوری نگاهم کرد که ابروهامو بالا دادم به معنی اینکه نظرت چیه ؟؟
نفسشو بیرون داد و گیتار کنار دستشو برداشت و گفت : خیلی خب ...
روی صندلی نشست که منم دقیقا رو به روش روی صندلی چوبی که اونجا بود نشستم و با انتظار زل زدم بهش .
نفس عمیقی کشید انگار خیلی وقت بود گیتار نزده بود و برای همین استرس داشت ....طبیعی هم بود ....
وقتی کاملا به خودش مسلط شد چشماشو بست و شروع کرد گیتار زدن ....و بعد از چند ثانیه با ریتم گیتار خوند .....متعجب و حیرت زده به صداش که معلوم نبود. از کجای بهشت اومده بود گوش میدادم و همزمان به دست هاش که گیتار میزد نگاه میکردم ..
잠 이상해
خیلی عجیبه
분명 나 너를 너모 사랑했는데
بی شک خیلی دوستت دارم
뭐든 너에게 맞추고
میخواستم همه چیزو باتو سازگار کنم
널 위해 살고 싶었는데
و همینطور برای تو زندگی کنم
그럴수룩 내 맘속의
اما هرچی بیشتر تلاش کردم
북붕을 감당할 수 없게 돼
نمیتونستم طوفان قلبم رو تحمل کنم
......
به دور رو ورش نگاه کرد و چندبار پلک زد و گفت : اما من ....من زیاد توش خوب نیستم ....فکر نمیکنم صدامم خوب باشه
ناراحت نگاهش کردم و گفتم : جین
جین : اگه بدت اومد چی ؟؟
واقعا دوست داشتم صداش رو بشنوم .....صداش حتی تو حالت معمولی هم قشنگ بود حدس میزنم این حرفا فقط بخاطر خجالتیه که میکشید .....پس متفکر نگاهش کردم و دست به سینه گفتم : خب پس برام بخون
جین : اما ....
ا/ت : میخوام نظر بدم
همینجوری نگاهم کرد که ابروهامو بالا دادم به معنی اینکه نظرت چیه ؟؟
نفسشو بیرون داد و گیتار کنار دستشو برداشت و گفت : خیلی خب ...
روی صندلی نشست که منم دقیقا رو به روش روی صندلی چوبی که اونجا بود نشستم و با انتظار زل زدم بهش .
نفس عمیقی کشید انگار خیلی وقت بود گیتار نزده بود و برای همین استرس داشت ....طبیعی هم بود ....
وقتی کاملا به خودش مسلط شد چشماشو بست و شروع کرد گیتار زدن ....و بعد از چند ثانیه با ریتم گیتار خوند .....متعجب و حیرت زده به صداش که معلوم نبود. از کجای بهشت اومده بود گوش میدادم و همزمان به دست هاش که گیتار میزد نگاه میکردم ..
잠 이상해
خیلی عجیبه
분명 나 너를 너모 사랑했는데
بی شک خیلی دوستت دارم
뭐든 너에게 맞추고
میخواستم همه چیزو باتو سازگار کنم
널 위해 살고 싶었는데
و همینطور برای تو زندگی کنم
그럴수룩 내 맘속의
اما هرچی بیشتر تلاش کردم
북붕을 감당할 수 없게 돼
نمیتونستم طوفان قلبم رو تحمل کنم
......
۴.۸k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.