عشق شیرین p21
ویو هااون :
آروم آروم شروع کردم به باز کردن دکمه های لباسش خودم رو بهش میمالیدم تا بیشتر تحریک شه همینم شد منو چرخوند و پرت کرد رو تخت روم خیمه زد و گفت :
^خودت خواستی
~باشه ددی شروع کن
ویو هااون :
لباش رو گذاشت رو لبام و محکم میمکید دیگه نفس کم اورده بودم محکم به سینه هاشو میکوبیدم و هلش میدادم بعد چندمین ازم جداشد و رفت سر گردنم و محکم گاز میگرفت از سر ترقوه هام شروع به لیسیدن کرد تا شکمم بعد بهم گفت :
^من کش نمیدم میرم سر اصل عمل
بعد تموم شد حرفش واردم کرد و آخ بلندی کشید وحشیانه تلمبه میزد و منو بالا پایین میکرد
^بیبی همینطوری به آه کشیدن ادامه بده
~تروخدااااااا آروم تر من اولین بارمه
^بهاطر همین باید تند برم که عادت کنی
ویو جیمین :
نه که من خیلی مهربونم گفتم کمتر دردش بیاد یه فکری کردم ازش کشیدم بیرون و رفتم تو حموم آب رو باز کردم و وان رو پر کردم رفتم و هااون رو بغل کردم و بردم گذاشتمش تو وان خودمم رفتم تو وان اون جا واردش کردم
^آیییییییی.....آه.....آه.....آهییییییییی درد دارممممممم
کمکککککککک
^تو از کی کمک میخوای آنقدر ازم میترسی یه راند اضافه شد
~نهههههههه آیییییییی
ویو هااون :
اینو که گفتم از درد بیهوش شدم
ویو جیمین :
وقتی دیدم بیهوش شد ترسیدم البته یکم ازش کشیدم بیرون خشک کردم و بغلش کردم و گذاشتمش رو تخت خودمم کنارش خوابیدم
آروم آروم شروع کردم به باز کردن دکمه های لباسش خودم رو بهش میمالیدم تا بیشتر تحریک شه همینم شد منو چرخوند و پرت کرد رو تخت روم خیمه زد و گفت :
^خودت خواستی
~باشه ددی شروع کن
ویو هااون :
لباش رو گذاشت رو لبام و محکم میمکید دیگه نفس کم اورده بودم محکم به سینه هاشو میکوبیدم و هلش میدادم بعد چندمین ازم جداشد و رفت سر گردنم و محکم گاز میگرفت از سر ترقوه هام شروع به لیسیدن کرد تا شکمم بعد بهم گفت :
^من کش نمیدم میرم سر اصل عمل
بعد تموم شد حرفش واردم کرد و آخ بلندی کشید وحشیانه تلمبه میزد و منو بالا پایین میکرد
^بیبی همینطوری به آه کشیدن ادامه بده
~تروخدااااااا آروم تر من اولین بارمه
^بهاطر همین باید تند برم که عادت کنی
ویو جیمین :
نه که من خیلی مهربونم گفتم کمتر دردش بیاد یه فکری کردم ازش کشیدم بیرون و رفتم تو حموم آب رو باز کردم و وان رو پر کردم رفتم و هااون رو بغل کردم و بردم گذاشتمش تو وان خودمم رفتم تو وان اون جا واردش کردم
^آیییییییی.....آه.....آه.....آهییییییییی درد دارممممممم
کمکککککککک
^تو از کی کمک میخوای آنقدر ازم میترسی یه راند اضافه شد
~نهههههههه آیییییییی
ویو هااون :
اینو که گفتم از درد بیهوش شدم
ویو جیمین :
وقتی دیدم بیهوش شد ترسیدم البته یکم ازش کشیدم بیرون خشک کردم و بغلش کردم و گذاشتمش رو تخت خودمم کنارش خوابیدم
۱۵.۲k
۱۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.