×قسمت دهم×پارت دو
×قسمت دهم×پارت دو
_ایدا
_هوم
_حق با تو بود
_حق که همیشه با منه...چطور!؟
_اون شمارهه..که فک میکردم ماله عرفانه...بهش زنگ زدم..دختر بود..
_خوبه که فهمیدی..ولی..یه چیزی اینجا نامفهومه
_چی!؟
_عرفان شماره منو از کجا اورده اخه !؟
_نمیدونم...ولی نگران نباش...میفهمم به زودی..بهت میگم
_باشه
_ایدا
_هوم
_اوووم...میخواسم یه چیزی بگم...ولی میترسم پررو شی
_گمشو پاکان...اه...مثه ادم حرف بزن دیه
_اون شب...خونه ترنم اینا
_خو
_خیلی خیلی خوشگل شده بودی
و وقتی که من هنوز تو شک جملش بودم از ماشین پیاده شد
وااااااای...چی گف این !؟گف خوشگل شده بودم ؟؟جییییییییییغ
وجدان فرمودندی :ایدا انقد دهاتی بازی در نیار
عمت دهاتیه وجدان پدرسگ
وجدان بغض کردندی
از ماشین پیاده شدم
میخواستم از پاکان واسه حرفش تشکر کنم که به خاطر شلوغی و سر و صدای زیاد بیخیال شدم
با هم وارد تالار جمع و جور و روشنی شدیم
به زور میتونسم توی اون شلوغی بچه هارو پیدا کنم
پاکان منتظر شد لباسامو راست و ریست کنم
بعد که کارم تموم شد گفتم :چطوره !؟
یه چشمک بامزه زد که دلم قنج رفت
بعد رفتیم سمت سِن
چشمم به ترنم خورد
زورکی بغلش کردم و گونشو بوسیدم
ترنم با پاکان دست داد و بهش خوش امد گفت
بعدم مارو برد سمت میزی و مارو به اهالی دور و بر میز که همه هم جوون بودن معرفی کرد
ترنم :بکس،پاکان و ایدا..دوستای خوب من...پاکان و ایدا، بکس..رفقای ناب ناب ناب نابم
بعدم از اینکه شبیه اهنگ لیتو گفته بود ناب ناب ...خندید
دختره جلف
دو تا صندلی خالی کردن واسمون و نشستیم کنارشون
الان وقت انالیز کردن بود
_ایدا
_هوم
_حق با تو بود
_حق که همیشه با منه...چطور!؟
_اون شمارهه..که فک میکردم ماله عرفانه...بهش زنگ زدم..دختر بود..
_خوبه که فهمیدی..ولی..یه چیزی اینجا نامفهومه
_چی!؟
_عرفان شماره منو از کجا اورده اخه !؟
_نمیدونم...ولی نگران نباش...میفهمم به زودی..بهت میگم
_باشه
_ایدا
_هوم
_اوووم...میخواسم یه چیزی بگم...ولی میترسم پررو شی
_گمشو پاکان...اه...مثه ادم حرف بزن دیه
_اون شب...خونه ترنم اینا
_خو
_خیلی خیلی خوشگل شده بودی
و وقتی که من هنوز تو شک جملش بودم از ماشین پیاده شد
وااااااای...چی گف این !؟گف خوشگل شده بودم ؟؟جییییییییییغ
وجدان فرمودندی :ایدا انقد دهاتی بازی در نیار
عمت دهاتیه وجدان پدرسگ
وجدان بغض کردندی
از ماشین پیاده شدم
میخواستم از پاکان واسه حرفش تشکر کنم که به خاطر شلوغی و سر و صدای زیاد بیخیال شدم
با هم وارد تالار جمع و جور و روشنی شدیم
به زور میتونسم توی اون شلوغی بچه هارو پیدا کنم
پاکان منتظر شد لباسامو راست و ریست کنم
بعد که کارم تموم شد گفتم :چطوره !؟
یه چشمک بامزه زد که دلم قنج رفت
بعد رفتیم سمت سِن
چشمم به ترنم خورد
زورکی بغلش کردم و گونشو بوسیدم
ترنم با پاکان دست داد و بهش خوش امد گفت
بعدم مارو برد سمت میزی و مارو به اهالی دور و بر میز که همه هم جوون بودن معرفی کرد
ترنم :بکس،پاکان و ایدا..دوستای خوب من...پاکان و ایدا، بکس..رفقای ناب ناب ناب نابم
بعدم از اینکه شبیه اهنگ لیتو گفته بود ناب ناب ...خندید
دختره جلف
دو تا صندلی خالی کردن واسمون و نشستیم کنارشون
الان وقت انالیز کردن بود
۶.۱k
۱۴ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.