𝕻𝖆𝖗𝖙 ¹⁸
خون مورد علاقه ی من(𝙈𝙮 𝙛𝙖𝙫𝙤𝙪𝙧𝙞𝙩𝙚 𝙗𝙡𝙤𝙤𝙙)𝕻𝖆𝖗𝖙 ¹⁸
کفش رو در آوردم و گرفتم دستم سریع رفتماون قسمت + هی هی شما چیکار دارید به اون دخترا ٪تو کی باشی + یکی ولشون کنید ٪ اونا میخواستن ما رو ببرن خدمتکار بشیم + ها. نمیخوام اینا هم سرنوشت شون مثل من شه...... £ هی بس کن ¥ اوففف نفسم بند اومد + بس کن رفتم سمت یکیشون یه پس کله ای زدم+ اونا عروسک نیستن و خودشون باید راضی باشن ٪ تو حق نداری دخالت کنی + حق دارم چون دخترم و حالشون رو درک میکنم ولشون کنید......مرده یه سیلی زد بهم دستش محکم بود میخواستم بزنمش که........ _ چه خبره اینجا ¥ بلاخره اومدین خدا رو شکر & چه خبره £ دارن ا/ت رو میزنن و اون دختر ها رو می ببرن تا بفروشنشون _ خب بزار انجام بدن + چی من نمیزارم چون نمیخوام مثل من شن فکر نمیکردم انقدر دیگه بیرحم باشی . دستم تو دست اون مرد بود بدجور گرفته بودش با پام زدم توی شکمش شی آه و لیتا با کفش من زدن تو صورت اون دو تا ولی پست کلفت بودن این سه تا بلند شدن........_ حوصله سر بره . یکی از مردا موهامو گرفت + آخ عوضی ول کن توی یه دقیقه افتادن روی زمین ¥ چه پوست کلفت بودن £ ججوری چهار نفری افتادین به جون سه نفر اونم محکم ÷ ما خفنیم دیگه + حالتون خوبه ٪ ممنون از همتون ما دوست نداشتیم واقعا خدمتکار بشیم + عزیزم خوشحالم که حالتون خوبه و اینکه شما آزادی حقتون هست × تو قبل از اینکه نگران دیگران باشی نگران سر و پا خودت باش + اوه اوه نگاه نگاه چقدر خون رو زمین هس مال چیه ¥ شاسکل پات + اوییی میسوزه £ خو خره مریضی کفش هات رو در آوردی + نمیتونستم راه برم _ بریم & پاش درد میکنه نمیتونه _ هوفففف بیا رو کولم + نمیخوام........براید استایل بغلم کرد _ بچه ها شما برین تو ون من به پدربزرگ میگم که داریم میریم & باشه ا/ت رو بزار تو ماشین........تهیونگ رفت به پدربزرگش بگه، تو این فاصله کوک جعبه کمک اولیه آورد و لیتا پام رو باند پیچی کرد £ جای سیلی اون مردیکه مونده + عیبی نداره _ بریم + ترسیدم کی اومدی همش منو میترسونه ایشششش............رسیدیم عمارت خیلی خسته بودم رفتم تو اتاق داشتم لباسمو در میاوردم _ بیا این لباست + برو بیروننننننننن( با داد ) _ باشه باشه......
𝙇𝙞𝙠𝙚➪ ³⁰
𝘾𝙤𝙢𝙢𝙚𝙣𝙩➪ ²⁰⁰
کفش رو در آوردم و گرفتم دستم سریع رفتماون قسمت + هی هی شما چیکار دارید به اون دخترا ٪تو کی باشی + یکی ولشون کنید ٪ اونا میخواستن ما رو ببرن خدمتکار بشیم + ها. نمیخوام اینا هم سرنوشت شون مثل من شه...... £ هی بس کن ¥ اوففف نفسم بند اومد + بس کن رفتم سمت یکیشون یه پس کله ای زدم+ اونا عروسک نیستن و خودشون باید راضی باشن ٪ تو حق نداری دخالت کنی + حق دارم چون دخترم و حالشون رو درک میکنم ولشون کنید......مرده یه سیلی زد بهم دستش محکم بود میخواستم بزنمش که........ _ چه خبره اینجا ¥ بلاخره اومدین خدا رو شکر & چه خبره £ دارن ا/ت رو میزنن و اون دختر ها رو می ببرن تا بفروشنشون _ خب بزار انجام بدن + چی من نمیزارم چون نمیخوام مثل من شن فکر نمیکردم انقدر دیگه بیرحم باشی . دستم تو دست اون مرد بود بدجور گرفته بودش با پام زدم توی شکمش شی آه و لیتا با کفش من زدن تو صورت اون دو تا ولی پست کلفت بودن این سه تا بلند شدن........_ حوصله سر بره . یکی از مردا موهامو گرفت + آخ عوضی ول کن توی یه دقیقه افتادن روی زمین ¥ چه پوست کلفت بودن £ ججوری چهار نفری افتادین به جون سه نفر اونم محکم ÷ ما خفنیم دیگه + حالتون خوبه ٪ ممنون از همتون ما دوست نداشتیم واقعا خدمتکار بشیم + عزیزم خوشحالم که حالتون خوبه و اینکه شما آزادی حقتون هست × تو قبل از اینکه نگران دیگران باشی نگران سر و پا خودت باش + اوه اوه نگاه نگاه چقدر خون رو زمین هس مال چیه ¥ شاسکل پات + اوییی میسوزه £ خو خره مریضی کفش هات رو در آوردی + نمیتونستم راه برم _ بریم & پاش درد میکنه نمیتونه _ هوفففف بیا رو کولم + نمیخوام........براید استایل بغلم کرد _ بچه ها شما برین تو ون من به پدربزرگ میگم که داریم میریم & باشه ا/ت رو بزار تو ماشین........تهیونگ رفت به پدربزرگش بگه، تو این فاصله کوک جعبه کمک اولیه آورد و لیتا پام رو باند پیچی کرد £ جای سیلی اون مردیکه مونده + عیبی نداره _ بریم + ترسیدم کی اومدی همش منو میترسونه ایشششش............رسیدیم عمارت خیلی خسته بودم رفتم تو اتاق داشتم لباسمو در میاوردم _ بیا این لباست + برو بیروننننننننن( با داد ) _ باشه باشه......
𝙇𝙞𝙠𝙚➪ ³⁰
𝘾𝙤𝙢𝙢𝙚𝙣𝙩➪ ²⁰⁰
۵۹.۰k
۱۰ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.