. مدرسه من""
. مدرسه من""
#پارت_اول
(روز اول مدرسه)
معلم:دانش آموز جدید داریم!خودتو معرفی کن؟
-----------------
*به رونا
-----------------
"کیم تهیونگ
-----------------
*سلام به رونا هستم
معلم:برو اونجا یک صندلی خالی هست
*چشم
(آروم به سمت صندلی خالی رفتم و نشستم نگاهی به سمت چپم کردم)
*سلام به رونا هستم
*خودتو معرفی نمیکنی؟
"چقدر حرف میزنی
*ها..؟ چه پسر سردی!
"هوف کیم تهیونگم
(صدایی از سمت راستم اومد سرمو برگردوندم)
-----------------
&پارک سوجین
-----------------
&سلام،دانش آموز جدیدی؟
*سلام بله
&پارک سوجینم
*به رونا خوش بختم
(زیییینگگگگگ)
&زنگ خورد میای بریم بیرون؟
*ب..باشه
(سوجین دستمو گرف و منو بع سمت بیرون کشوند)
&بریم پیش دوستام؟
*نه
&چرا؟
*روز اولمه راحت نیستم،تو برو من میرم تو کلاس
&اومم باشه،میبینمت
(به سمت کلاس میرفتم که تهیونگ رو دیدم سمتش رفتم)
*کتاب میخونی؟
"اومم
(کنارش نشستم)
*میشه ببینمش؟
"نه! پاشو برو تو کاری نداری برای انجام دادن؟!
*ایشش
(پاشدم به سمت کلاس رفتم)
(زییینگگگگ)
*میگم این پسره چشه؟
&تهیونگو میگی؟
*اومم
&پسر مغرور و سردیه ولی همه بخاطر قیافش روش کراش دارن!
*اها
(زنگ آخر زیینگگگگ)
(از کلاس زدیم بیرون و هرکی به سمت سرویسش رفت)
&رونا خدافظ
*خدافظ
(سوار ماشین شدم)
*ممنون
(درو باز کردم و وارد شدم)
*سلام
+مدرسه چطور بود؟
*بد نبود
+با کسی دوست نشدی؟
*اومم چرا
+چه خوب
(به سمت اتاقم رفتم و روی تختم افتادم)
*یاااا یه کوچولو میخوابمو زود پا میشم
(4ساعت بعد،تق تق)
*بله؟
×دخترم نمیخوای پاشی؟
*اااا پاشدم بابا الان میام بیرون
×باشه
(با خانوادم رفتیم بیرون و بستنی و تاب خوردیم،2 ساعت بعد به خونه برگشتیم)
*ویو:(رفتم به سمت اتاقم و لباسامو عوض کردم و خودمو به سوی تخت پرت کردم)
*ای کاش فردا خوش بگذره!
《ادامه ی داستانو اگه میخوای لایک و فالو کن تا پارت بعدیو بنویسمو بزارم😎
#پارت_اول
(روز اول مدرسه)
معلم:دانش آموز جدید داریم!خودتو معرفی کن؟
-----------------
*به رونا
-----------------
"کیم تهیونگ
-----------------
*سلام به رونا هستم
معلم:برو اونجا یک صندلی خالی هست
*چشم
(آروم به سمت صندلی خالی رفتم و نشستم نگاهی به سمت چپم کردم)
*سلام به رونا هستم
*خودتو معرفی نمیکنی؟
"چقدر حرف میزنی
*ها..؟ چه پسر سردی!
"هوف کیم تهیونگم
(صدایی از سمت راستم اومد سرمو برگردوندم)
-----------------
&پارک سوجین
-----------------
&سلام،دانش آموز جدیدی؟
*سلام بله
&پارک سوجینم
*به رونا خوش بختم
(زیییینگگگگگ)
&زنگ خورد میای بریم بیرون؟
*ب..باشه
(سوجین دستمو گرف و منو بع سمت بیرون کشوند)
&بریم پیش دوستام؟
*نه
&چرا؟
*روز اولمه راحت نیستم،تو برو من میرم تو کلاس
&اومم باشه،میبینمت
(به سمت کلاس میرفتم که تهیونگ رو دیدم سمتش رفتم)
*کتاب میخونی؟
"اومم
(کنارش نشستم)
*میشه ببینمش؟
"نه! پاشو برو تو کاری نداری برای انجام دادن؟!
*ایشش
(پاشدم به سمت کلاس رفتم)
(زییینگگگگ)
*میگم این پسره چشه؟
&تهیونگو میگی؟
*اومم
&پسر مغرور و سردیه ولی همه بخاطر قیافش روش کراش دارن!
*اها
(زنگ آخر زیینگگگگ)
(از کلاس زدیم بیرون و هرکی به سمت سرویسش رفت)
&رونا خدافظ
*خدافظ
(سوار ماشین شدم)
*ممنون
(درو باز کردم و وارد شدم)
*سلام
+مدرسه چطور بود؟
*بد نبود
+با کسی دوست نشدی؟
*اومم چرا
+چه خوب
(به سمت اتاقم رفتم و روی تختم افتادم)
*یاااا یه کوچولو میخوابمو زود پا میشم
(4ساعت بعد،تق تق)
*بله؟
×دخترم نمیخوای پاشی؟
*اااا پاشدم بابا الان میام بیرون
×باشه
(با خانوادم رفتیم بیرون و بستنی و تاب خوردیم،2 ساعت بعد به خونه برگشتیم)
*ویو:(رفتم به سمت اتاقم و لباسامو عوض کردم و خودمو به سوی تخت پرت کردم)
*ای کاش فردا خوش بگذره!
《ادامه ی داستانو اگه میخوای لایک و فالو کن تا پارت بعدیو بنویسمو بزارم😎
۳۱۹
۱۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.