Miracle part 21
مین هی وارد اتاقش شد که دست گله بزرگ روی میز نظرش رو جلب کرد
مین هی : این دیگه چیه ؟!
نزدیکش شد که کارتی رو دید و نوشته ی روش رو خوند
مین هی : عاشقتم گربه وحشی من !
…..
یونگی : به نظر خیلی خوشحالی…اتفاقی افتاده ؟!
تهیونگ لبخندی زد و گفت
تهیونگ : خب راستش آره
یونگی : در مورد مین هیه ؟
تهیونگ : آره…یه کاری کردم که حتما تحت تاثیر قرار میگیره
یونگی : من جای تو بودم آنقدر مطمئن نبودم…مین هی با بقیه دخترا فرق داره
تهیونگ : درسته برای همینم عاشقشم
یونگی : ببینم اون مین هی نیست ؟!...داره به سمت ما میاد !
تهیونگ : دیدی گفتم تحت تاثیر قرار گرفته
مین هی روبروی تهیونگ ایستاد و متقابلا به تهیونگ لبخند زد و دست گل بزرگ رو محکم کوبید توی بغلش
مین هی : دیگه از این کار های مسخره نکن چون تحت تاثیر قرار نمیگیرم…در ضمن گربه وحشی هم خودتی
مین هی با قدم های تند از اونجا دور شد و تهیونگ به جای خالی مین هی خیره شد
یونگی : به نظر میرسه زیاد از کاری که کردی تحت تاثیر قرار نگرفته
تهیونگ : این فقط یه دست گرمی بود…
یونگی خنده ای کرد و گفت
یونگی : درسته فقط یه دست گرمی بود
تهیونگ : به چی میخندی ؟
یونگی : هیچی…من دیگه رفتم
…..
می یونگ یواشکی نگاهی به دم در مدرسه انداخت و با دیدنش که هنوز اونجا بود ناامیدانه گفت
می یونگ : حالا چیکار کنم ؟
می جو : چیو چیکار کنی ؟!
می یونگ : وای ترسیدم
می جو : ببخشید…بگو ببینم چی شده چرا نمیری خونه ؟!
می یونگ به بیرون مدرسه اشاره کرد که می جو به بیرون مدرسه نگاه کرد و با دیدن جونگ کوک گفت
می جو : اون اینجا چیکار میکنه ؟!...به خاطر اون نمیری ؟!
می یونگ سری تکون داد که می جو گفت
می جو : نمیدونم چه اتفاقی بینتون افتاده ولی باید بعدا برام توضیح بدی…اینو بسپار به من…تو هم راحت برو خونه
می یونگ با تعجب به می جو ای که به سمت جونگ کوک میرفت نگاه کرد
بعد از گرفتن علامت از می جو…از مدرسه خارج شد و وقتی مطمئنم شد دیگه از مدرسه دور شده نفس راحتی کشید که با شنیدن صدای کسی با تعجب برگشت و به پشت سرش نگاه کرد
جونگ کوک : چرا ازم فرار میکنی ؟
اسلاید دو : استایل مین هی
#فیک
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
مین هی : این دیگه چیه ؟!
نزدیکش شد که کارتی رو دید و نوشته ی روش رو خوند
مین هی : عاشقتم گربه وحشی من !
…..
یونگی : به نظر خیلی خوشحالی…اتفاقی افتاده ؟!
تهیونگ لبخندی زد و گفت
تهیونگ : خب راستش آره
یونگی : در مورد مین هیه ؟
تهیونگ : آره…یه کاری کردم که حتما تحت تاثیر قرار میگیره
یونگی : من جای تو بودم آنقدر مطمئن نبودم…مین هی با بقیه دخترا فرق داره
تهیونگ : درسته برای همینم عاشقشم
یونگی : ببینم اون مین هی نیست ؟!...داره به سمت ما میاد !
تهیونگ : دیدی گفتم تحت تاثیر قرار گرفته
مین هی روبروی تهیونگ ایستاد و متقابلا به تهیونگ لبخند زد و دست گل بزرگ رو محکم کوبید توی بغلش
مین هی : دیگه از این کار های مسخره نکن چون تحت تاثیر قرار نمیگیرم…در ضمن گربه وحشی هم خودتی
مین هی با قدم های تند از اونجا دور شد و تهیونگ به جای خالی مین هی خیره شد
یونگی : به نظر میرسه زیاد از کاری که کردی تحت تاثیر قرار نگرفته
تهیونگ : این فقط یه دست گرمی بود…
یونگی خنده ای کرد و گفت
یونگی : درسته فقط یه دست گرمی بود
تهیونگ : به چی میخندی ؟
یونگی : هیچی…من دیگه رفتم
…..
می یونگ یواشکی نگاهی به دم در مدرسه انداخت و با دیدنش که هنوز اونجا بود ناامیدانه گفت
می یونگ : حالا چیکار کنم ؟
می جو : چیو چیکار کنی ؟!
می یونگ : وای ترسیدم
می جو : ببخشید…بگو ببینم چی شده چرا نمیری خونه ؟!
می یونگ به بیرون مدرسه اشاره کرد که می جو به بیرون مدرسه نگاه کرد و با دیدن جونگ کوک گفت
می جو : اون اینجا چیکار میکنه ؟!...به خاطر اون نمیری ؟!
می یونگ سری تکون داد که می جو گفت
می جو : نمیدونم چه اتفاقی بینتون افتاده ولی باید بعدا برام توضیح بدی…اینو بسپار به من…تو هم راحت برو خونه
می یونگ با تعجب به می جو ای که به سمت جونگ کوک میرفت نگاه کرد
بعد از گرفتن علامت از می جو…از مدرسه خارج شد و وقتی مطمئنم شد دیگه از مدرسه دور شده نفس راحتی کشید که با شنیدن صدای کسی با تعجب برگشت و به پشت سرش نگاه کرد
جونگ کوک : چرا ازم فرار میکنی ؟
اسلاید دو : استایل مین هی
#فیک
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
۲۲.۱k
۲۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.