دختر خوانده ی هیولا پارت چهارده
•••دختر خوانده ی هیولا•••
•••پارت چهارده•••
"الیزابت"
منو دوست جدیدم داشتیم باهم بازی میکردیم که سونیک اومد سمتم: الیزابت؟
بلند شدم وایسادم: بله؟
سونیک- میتونم یه سوال ازت بپرسم؟
همین لحظه بود که امی کریم رو صدا زد.
امی- کریم یه لحظه بیا اینجا.
کریم- من الان برمیگردم.
و رفت.
سونیک روی زانو هاش نشست و چشم تو چشم بهم گفت: چیزی از مادرت توی خاطرت هست؟
- م.. مامانم...؟
سونیک- اره.
- راستش.. من مامانم رو هیچ وقت ندیدم.. چون بابا میگفت بعد به دنیا اومدنم مرد...
سونیک- اوه...
کریم- من برگشتم.
سونیک- خب بازی کنین که یه ساعت دیگه باید شام بخوریم فسقلیا.
منو کریم: بااشه.
•••پارت چهارده•••
"الیزابت"
منو دوست جدیدم داشتیم باهم بازی میکردیم که سونیک اومد سمتم: الیزابت؟
بلند شدم وایسادم: بله؟
سونیک- میتونم یه سوال ازت بپرسم؟
همین لحظه بود که امی کریم رو صدا زد.
امی- کریم یه لحظه بیا اینجا.
کریم- من الان برمیگردم.
و رفت.
سونیک روی زانو هاش نشست و چشم تو چشم بهم گفت: چیزی از مادرت توی خاطرت هست؟
- م.. مامانم...؟
سونیک- اره.
- راستش.. من مامانم رو هیچ وقت ندیدم.. چون بابا میگفت بعد به دنیا اومدنم مرد...
سونیک- اوه...
کریم- من برگشتم.
سونیک- خب بازی کنین که یه ساعت دیگه باید شام بخوریم فسقلیا.
منو کریم: بااشه.
۳.۵k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.