عمارت شب ۱۴
مانتوی لیمویی کوتاه ه آستین کیمونو شلوار لی یخی زیر مانتوم تاپ نارنجیم رو پوشیدم صندلای لیمویی نارنجی رو پوشیدم شال نارنجیمم پوشیدم روی لبام رژلب اجوری و رژگونهی اجریموهم زدم و با ریمل تمومش کردم ادکلن ویکتوریا سکرت و تمام با تموم شدن کار من باران هم اومد تو از همون دم در شروع کرد به سوت زدن
_بردیا ایشالا تو گلوت گیر کنه خاک برسرت کنم چه چیزیه اوففف
_باران خجالت بکش
_وا چرا مامان جون
تازه فهمیدم خانم بزرگم پشته سرشه خداروشکر جرفی نزدم وگرنه آبروم میرفت
باران ست سرهمیه آبی و روسری مشکی توری پوشیده بود موهاشم از زیر روسریش بیرون بود و یک دسته از موهاشم ریخته بود خط چشم مشکی کشیده بود و پشت چشمش و آبی و شاین سفید کشیده بود روی لبش کلا یک برق لب زده بود
_خب دیگه خوردیم عروس بریم دیر میشه
آخ ببین تا آبروم نره ولکن نیست
_باش باشه بریم خانم بزرگ با اجازتون خداحافظ
_خداحافظ عزیزم
_مامان جونم بای بای
_خدافظ
_بردیا ایشالا تو گلوت گیر کنه خاک برسرت کنم چه چیزیه اوففف
_باران خجالت بکش
_وا چرا مامان جون
تازه فهمیدم خانم بزرگم پشته سرشه خداروشکر جرفی نزدم وگرنه آبروم میرفت
باران ست سرهمیه آبی و روسری مشکی توری پوشیده بود موهاشم از زیر روسریش بیرون بود و یک دسته از موهاشم ریخته بود خط چشم مشکی کشیده بود و پشت چشمش و آبی و شاین سفید کشیده بود روی لبش کلا یک برق لب زده بود
_خب دیگه خوردیم عروس بریم دیر میشه
آخ ببین تا آبروم نره ولکن نیست
_باش باشه بریم خانم بزرگ با اجازتون خداحافظ
_خداحافظ عزیزم
_مامان جونم بای بای
_خدافظ
۲.۳k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.