ازدواج اجباری صفحه ۱۰ پارت ۱۰
__________
ویو ا/ت
وقتی غذا تموم شد یادم اومد با خودم از اون اتاق چندتا عروسک آوردم خواستم الکس رو ببرم یکی رو انتخاب کنه
ا/ت: ببخشید آقای کیم من میتونم چند لحظه الکس رو ببرم بالا؟
جین: باشه
رفتم الکس رو بغل کردم و بردمش اتاقم
ا/ت : چطوره؟
الکس: اینجا اتاق خودته؟
ا/ت: اله و میخوام یه چی بهت بدم
رفتم زیپ ساکم رو باز کردم و عروسک ها رو برداشتم
ا/ت: خوب یکی رو انتخاب کن
الکس: واقعا؟
ا/ت: آره
الکس : من اینو میقام
ا/ت: بفرمایید
الکس: ملسییی* بدو رفت بیرون*
دیدم رفت بیرون منم داشتم عروسک ها رو میزاشتم سرجاش که صدای گریه از پایین شنیدم سریع رفتم پایین دیدم الکس داره گریه میکنه
وقتی جین الکس رو نشون داد دیدم کل بدنش کبوده این چرا اینطوریه
اونا فکر میکنن کار من بوده ولی من کاری نکردم ولی حقم داشتنن اون با من اومدن بالا
دیدم نامجون دستم رو گرفت و منم برد تو اتاقم در رو قفل کرد نمیدونم چرا گریم گرفت که دیدم نامجون بعد چند دقیقه اومد و شروع کرد به زدنم و میپرسید چرا زدمش ولی من نزدمش میخواستم بهش بگم دوربین اگه هست چک کنه که از حال رفتم و سیاهی
ویو نامجون
وقتی از اتاق رفتم بیرون که دیدم جین زنگ زده
نامجون: چی شده؟
جین: ا/ت کاری نکرده
نامجون: چی؟
جین: الکس گفت ا/ت اون رو برد بالا تا بهش عروسک بده وقتی داشت میومد پایین یه خدمتکار جلوش رو گرفت و زدش بهش گفت بگه کار ا/ت بوده وگرنه بیشتر میزدش وقتی الکس اومد پایین خدمتکاره وایساده بود و میدیدش گفت کار ا/ته
نامجون: چی نمیشد زودتر بگی ولی ولش پس الکی زدمش
جین: آره من دیگه برم الکس صدام میکنه
نامجون: باشه بای
جین: بای
.....
ویو ا/ت
وقتی غذا تموم شد یادم اومد با خودم از اون اتاق چندتا عروسک آوردم خواستم الکس رو ببرم یکی رو انتخاب کنه
ا/ت: ببخشید آقای کیم من میتونم چند لحظه الکس رو ببرم بالا؟
جین: باشه
رفتم الکس رو بغل کردم و بردمش اتاقم
ا/ت : چطوره؟
الکس: اینجا اتاق خودته؟
ا/ت: اله و میخوام یه چی بهت بدم
رفتم زیپ ساکم رو باز کردم و عروسک ها رو برداشتم
ا/ت: خوب یکی رو انتخاب کن
الکس: واقعا؟
ا/ت: آره
الکس : من اینو میقام
ا/ت: بفرمایید
الکس: ملسییی* بدو رفت بیرون*
دیدم رفت بیرون منم داشتم عروسک ها رو میزاشتم سرجاش که صدای گریه از پایین شنیدم سریع رفتم پایین دیدم الکس داره گریه میکنه
وقتی جین الکس رو نشون داد دیدم کل بدنش کبوده این چرا اینطوریه
اونا فکر میکنن کار من بوده ولی من کاری نکردم ولی حقم داشتنن اون با من اومدن بالا
دیدم نامجون دستم رو گرفت و منم برد تو اتاقم در رو قفل کرد نمیدونم چرا گریم گرفت که دیدم نامجون بعد چند دقیقه اومد و شروع کرد به زدنم و میپرسید چرا زدمش ولی من نزدمش میخواستم بهش بگم دوربین اگه هست چک کنه که از حال رفتم و سیاهی
ویو نامجون
وقتی از اتاق رفتم بیرون که دیدم جین زنگ زده
نامجون: چی شده؟
جین: ا/ت کاری نکرده
نامجون: چی؟
جین: الکس گفت ا/ت اون رو برد بالا تا بهش عروسک بده وقتی داشت میومد پایین یه خدمتکار جلوش رو گرفت و زدش بهش گفت بگه کار ا/ت بوده وگرنه بیشتر میزدش وقتی الکس اومد پایین خدمتکاره وایساده بود و میدیدش گفت کار ا/ته
نامجون: چی نمیشد زودتر بگی ولی ولش پس الکی زدمش
جین: آره من دیگه برم الکس صدام میکنه
نامجون: باشه بای
جین: بای
.....
۲۲.۳k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.