(new model) part 20 . . .
رفتم داخل گفتم
ا.ت: بچه ها خیلی خیلی عذر میخوام من باید برم یه مشکلی پیش اومده من باید برم
مینجه: میخوای من و لونا هم بیایم؟
ا.ت: نه خیلی ممنون. فقط قبل رفتنم جونگ کوک شی یه لحظه با من میای؟
کوک: کجا؟
ا.ت: همینجا یه چیزی میخواستم بگم
نامجون: خب پیش همه بگو
ا.ت: امکان پذیر نیست
کوک: باشه
کوک اومد رفتیم یه گوشه
ا.ت: خیلی ممنون که تو بازی با من همکاری کردی
کوک: اتفاقا میخواستم بپرسم چرا خواستی که بگم من از لونا خوشم میاد؟
ا.ت: نگا کن یونگی به من گفته که لیلیا از تو خوشش میاد منم از قصد گفتم اونجوری کنی که فک کنم متوجه شدی چقدر عصبی شد
کوک: پس یونگی بهت گفت اهههه من نمیدونم باید چیکار کنم
ا.ت: اگه بزاری من بهت کمک میکنم
کوک: تو از نامجون خوشت میاد؟
ا.ت: چی؟ *مضطرب*
کوک: نگران نباش همه میدونن الا خود نامجون پس نترس
ا.ت: لطفا تا نامجون با لیلیا کات نکرده هیچی بهش نگو خواهش میکنم
کوک: باشه
ا.ت: میزاری بهت کمک کنم؟
کوک: اکی
ا.ت: پس من برم بعدا میگم چیکار کنی
کوک: باشه مراقب خودت باش
ا.ت: (:
رفتیم پیش بقیه
نامجون: چقد حرف داشتید
ا.ت: اینا فقط چیزای واجب بود که من گفتم وگرنه خیلی بیشتر از اینا طول میکشید . خب دوستان من برم تا الانم خیلی دیرم شده مینجه جونم تولدت بازم مبارک باشه خدافظییی
مینجه: مرسی عشقم بای
همگی: بای
رفتم بیرون یه ماشین گرفتم رفتم هتل رفتم تو اتاقم سریع لباسامو عوض کردم *عکسشو میزارم* گرفتم کپیدم
.
.
.
صبح
بیدار شدم دیدم همینجوری محکم در میزنن ترسیدم بلند شدم رفتم درو باز کردم دیدم مینجه؟ اون اینجا چیکار میکنه؟ اینجارو از کجا پیدا کرده؟ اههههههه ولش کن
ا.ت: مینجه؟
مینجه: ا.ت صبحت بخیر عزیزم
ا.ت: تو اینجارو از کجا پیدا کردی؟
مینجه: میشه بیام تو/:
ا.ت: اوه حتما بفرما
مینجه: شما دیشب یادت رفته بود دوربینتو بدی درستش کنم خودم اومدم بعدشم آدرسو یواشکی از نامجون گرفتم
وقتی گفت نامجون یه لبخند ریزی کردم
مینجه: چرا میخندی؟
ا.ت: اوه هیچی همینجوری
مینجه: آهان باشه تو راست میگی خب دوربینتو بده ببینم
ا.ت: باشه
رفتم دوربینو آوردم دادم بهش
مینجه: خب این زیاد آسیب ندیده میشه درستش کرد مت اینو پسفردا بهت میدم اکیه؟
ا.ت: آره اکیه
مینجه: خب من میخوام برم امروز پیش جیمین توهم میای
ا.ت: امممم من خب چمدونم نمیدونم خب
مینجه: طفره نرو همون کافه ای که دوست داشتی میریم
گفت کافههههه واییی من همیشه اونجا کتاب میخوندم اگه برم امروزم کتاب میخونم آره بهش میگم میرم
ا.ت: باشه میام
مینجه: آفرین برو آماده شو حالا
ا.ت: باشه
.
.
.
دوستان لایکککککککککککککککککککککککککککککک
لایکککککککککککککککککککککککککککککک
لایکککککککککککککککککککککککککککککک
لایکککککککککککککککککککککککککککککک
ا.ت: بچه ها خیلی خیلی عذر میخوام من باید برم یه مشکلی پیش اومده من باید برم
مینجه: میخوای من و لونا هم بیایم؟
ا.ت: نه خیلی ممنون. فقط قبل رفتنم جونگ کوک شی یه لحظه با من میای؟
کوک: کجا؟
ا.ت: همینجا یه چیزی میخواستم بگم
نامجون: خب پیش همه بگو
ا.ت: امکان پذیر نیست
کوک: باشه
کوک اومد رفتیم یه گوشه
ا.ت: خیلی ممنون که تو بازی با من همکاری کردی
کوک: اتفاقا میخواستم بپرسم چرا خواستی که بگم من از لونا خوشم میاد؟
ا.ت: نگا کن یونگی به من گفته که لیلیا از تو خوشش میاد منم از قصد گفتم اونجوری کنی که فک کنم متوجه شدی چقدر عصبی شد
کوک: پس یونگی بهت گفت اهههه من نمیدونم باید چیکار کنم
ا.ت: اگه بزاری من بهت کمک میکنم
کوک: تو از نامجون خوشت میاد؟
ا.ت: چی؟ *مضطرب*
کوک: نگران نباش همه میدونن الا خود نامجون پس نترس
ا.ت: لطفا تا نامجون با لیلیا کات نکرده هیچی بهش نگو خواهش میکنم
کوک: باشه
ا.ت: میزاری بهت کمک کنم؟
کوک: اکی
ا.ت: پس من برم بعدا میگم چیکار کنی
کوک: باشه مراقب خودت باش
ا.ت: (:
رفتیم پیش بقیه
نامجون: چقد حرف داشتید
ا.ت: اینا فقط چیزای واجب بود که من گفتم وگرنه خیلی بیشتر از اینا طول میکشید . خب دوستان من برم تا الانم خیلی دیرم شده مینجه جونم تولدت بازم مبارک باشه خدافظییی
مینجه: مرسی عشقم بای
همگی: بای
رفتم بیرون یه ماشین گرفتم رفتم هتل رفتم تو اتاقم سریع لباسامو عوض کردم *عکسشو میزارم* گرفتم کپیدم
.
.
.
صبح
بیدار شدم دیدم همینجوری محکم در میزنن ترسیدم بلند شدم رفتم درو باز کردم دیدم مینجه؟ اون اینجا چیکار میکنه؟ اینجارو از کجا پیدا کرده؟ اههههههه ولش کن
ا.ت: مینجه؟
مینجه: ا.ت صبحت بخیر عزیزم
ا.ت: تو اینجارو از کجا پیدا کردی؟
مینجه: میشه بیام تو/:
ا.ت: اوه حتما بفرما
مینجه: شما دیشب یادت رفته بود دوربینتو بدی درستش کنم خودم اومدم بعدشم آدرسو یواشکی از نامجون گرفتم
وقتی گفت نامجون یه لبخند ریزی کردم
مینجه: چرا میخندی؟
ا.ت: اوه هیچی همینجوری
مینجه: آهان باشه تو راست میگی خب دوربینتو بده ببینم
ا.ت: باشه
رفتم دوربینو آوردم دادم بهش
مینجه: خب این زیاد آسیب ندیده میشه درستش کرد مت اینو پسفردا بهت میدم اکیه؟
ا.ت: آره اکیه
مینجه: خب من میخوام برم امروز پیش جیمین توهم میای
ا.ت: امممم من خب چمدونم نمیدونم خب
مینجه: طفره نرو همون کافه ای که دوست داشتی میریم
گفت کافههههه واییی من همیشه اونجا کتاب میخوندم اگه برم امروزم کتاب میخونم آره بهش میگم میرم
ا.ت: باشه میام
مینجه: آفرین برو آماده شو حالا
ا.ت: باشه
.
.
.
دوستان لایکککککککککککککککککککککککککککککک
لایکککککککککککککککککککککککککککککک
لایکککککککککککککککککککککککککککککک
لایکککککککککککککککککککککککککککککک
۳.۹k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.