پسر بچه فقیری وارد کافی شاپ شد و پشت میز نشست خدمتکار برا
پسر بچه فقیری وارد کافی شاپ شد و پشت میز نشست خدمتکار برای سفارش گرفتن به سراغش رفت.پسر پرسید: بستنی شکلاتی چند است؟
خدمتکار گفت ۵۰ سنت.پسرک پول خردهایش را شمرد بعد پرسید بستنی معمولی چند است؟
خدمتکار با توجه به این که تمام میز ها پر شده بود و عده نیز بیرون کافی شاپ منتظر بودن با بی حوصلگی گفت:۳۵سنت
پسر گفت برای من بستنی معمولی بیاورید.
خدمتکار بی حوصله یک بستنی از ته مانده های بستنی های دیگران آورد و صورت حساب را به پسرک داد و رفت ..
هنگامی که خدمتکار برای تمیز کردن میز رفت گریه اش گرفت،پسر بچه در روی میز در کنار بشقاب خالی ۱۵ سنت انعام گذاشته بود در صورتی که میتوانست بستنی شکلاتی بخرد.
"شکسپیر"
بعضی بزرگ زاده می شوند
برخی بزرگ را بدست می آورند
و بعضی بزرگی را بدون اینکه بخواهند با خود دارند.
لایک؟_ اگه دوست داری.
#فالو لایک یادت نره
خدمتکار گفت ۵۰ سنت.پسرک پول خردهایش را شمرد بعد پرسید بستنی معمولی چند است؟
خدمتکار با توجه به این که تمام میز ها پر شده بود و عده نیز بیرون کافی شاپ منتظر بودن با بی حوصلگی گفت:۳۵سنت
پسر گفت برای من بستنی معمولی بیاورید.
خدمتکار بی حوصله یک بستنی از ته مانده های بستنی های دیگران آورد و صورت حساب را به پسرک داد و رفت ..
هنگامی که خدمتکار برای تمیز کردن میز رفت گریه اش گرفت،پسر بچه در روی میز در کنار بشقاب خالی ۱۵ سنت انعام گذاشته بود در صورتی که میتوانست بستنی شکلاتی بخرد.
"شکسپیر"
بعضی بزرگ زاده می شوند
برخی بزرگ را بدست می آورند
و بعضی بزرگی را بدون اینکه بخواهند با خود دارند.
لایک؟_ اگه دوست داری.
#فالو لایک یادت نره
۱.۱k
۰۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.