ادامه تک پارتییی
...............
عملش تموم شده بود....جیسو دونسنگش و جونگکوک رو به زور فرستاد خونه تا حداقل شیفتی وایسن پیش اوپاش...
نامجون فقط به یک نقطه خیره بود...جسمش اونجا بود ولی ذهنش پی خاطرات گذشته.....
«- نامجوناااااا بدو منو بگیرررررر
+ ببین نمیخوام زیاد بدویی ولی داری مجبورم میکنیاااا
- اصلا من دوست دارم مجبورت کنم خب؟
+ گرفتمت کوچولو...
- خب جایزت رو میخوای؟
+ حتما..فقط اون چیه؟
- یه بوسه از طرف دوست پسرت؟!
و لب های قلوه ایش رو گذاشت روی لب های پسر کوچکتر و بوسه رو شروع کرد...»
جیسو: نامجوننننننننننن...
نامجون که تازه به دنیا برگشته بود گفت: ها چی چیه؟!
جیسو: جین به هوش اومده....میخواد تورو ببینه...
............
جین: نام...جون....
نامجون: جون دلم؟!
جین: بهت...ق.قول داده...بودم....و ...ب..بهش...ع.عمل...کردم...
نامجون با چشمای اشکی و بغض گفت: اره زندگیم اره....
جین: بب...ببخشید....
نامجون: دیگه هیچوقت عذرخواهی نکن......
کیم سوکجین؟
جین: جا..نم؟؟
نامجون: میپرستمت...
جین: منم....
The end 🔚
عملش تموم شده بود....جیسو دونسنگش و جونگکوک رو به زور فرستاد خونه تا حداقل شیفتی وایسن پیش اوپاش...
نامجون فقط به یک نقطه خیره بود...جسمش اونجا بود ولی ذهنش پی خاطرات گذشته.....
«- نامجوناااااا بدو منو بگیرررررر
+ ببین نمیخوام زیاد بدویی ولی داری مجبورم میکنیاااا
- اصلا من دوست دارم مجبورت کنم خب؟
+ گرفتمت کوچولو...
- خب جایزت رو میخوای؟
+ حتما..فقط اون چیه؟
- یه بوسه از طرف دوست پسرت؟!
و لب های قلوه ایش رو گذاشت روی لب های پسر کوچکتر و بوسه رو شروع کرد...»
جیسو: نامجوننننننننننن...
نامجون که تازه به دنیا برگشته بود گفت: ها چی چیه؟!
جیسو: جین به هوش اومده....میخواد تورو ببینه...
............
جین: نام...جون....
نامجون: جون دلم؟!
جین: بهت...ق.قول داده...بودم....و ...ب..بهش...ع.عمل...کردم...
نامجون با چشمای اشکی و بغض گفت: اره زندگیم اره....
جین: بب...ببخشید....
نامجون: دیگه هیچوقت عذرخواهی نکن......
کیم سوکجین؟
جین: جا..نم؟؟
نامجون: میپرستمت...
جین: منم....
The end 🔚
۲.۶k
۱۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.