روزگار روانی
پارت ۱۶
چند بوق جواب داد
؟:بله
ات:کوک؟
کوک:ات تویی
ات:اره
کوک:خوبی کجایی
ات:اره اره خوبم بیا به این آدرس ....
کوک:باشه الان میام
منتظر کوک بودم که بله آقای جئون بلاخره رسیدن
کوک:ات خوبی؟
ات:اره اره خوبم بیا بریم از اینجا تو راه تعریف میکنم
کوک:باشه
رفتیم خونه کوک اووو چه خونه کوچیک و البته خوشگلی
ات:چه خونت خوشگله
کوک:اره میدونم از خونه شما خیلی کوچیک تره ولی خوشگلیش به همین که کوچیک
ات:بله بله
کوک:فکر نکنی پول نداشتم بزرگتر بخرم ها(خنده)
ات:هه نه تو الان در برابر من خیلی پول دار تری(خنده)
کوک:اووو (خنده)
ات:خوب کوک حاضر باش که میخواییم بریم پیش مامان بابا کوک:چی؟(داد)
ات:بلهههه پسر گم شده
کوک:من من هنوز آماده نیستم
ات:خوب تا یک هفته دیگه آماده شو
کوک :باشه
فلش فروارد یک هفته
ویو ات
یک هفته گذشت ولی تهیونگ هیچ کاری نتونست بکنه پس یعنی خودش دستور داده منه خر که امید داشتم که دوباره این زندگی درست میشه درست نشد هیچ خراب تر هم شد توی فرودگاه بودیم کوک خیلی استرس داش
آت:کوک
کوک:هوم
ات:استرس نداشته باش داداشییی(کیوت)
کوک:من من استرس ندارم
ات:اره اره تو اصلا استرس نداری(خنده)
تو این چند وقت احساس مسخره ای دارم هر جور فکر اومد تو ذهنم خودکشی هر چیزی که فکر کنی و احساس میکنم دیونه شدم هر روز با دوتا قرص اعصاب روزو شروع میکنم و با دوتا قرص خواب تمومش میکنم هر روز بدتر از دیروز هر روز مزخرف تر از دیروز تو این هفته اصلا تهیونگ ندیدم ولی کوک میرفت و خبر میآورد بهتر شده بود ولی اون کاری برای ادامه زندگی ما نکرد پس منم تمومش میکنم منتظر بودیم تا نوبت ما بشه که یه پیام برام اومد
؟:میخوای ثابت کنم که کیم تهیونگ دستور مرگ تو رو داده بیا پارکینگ
این دیگه برا من اثبات شده بود پس توجه هی بهش نکردم که بعد نیم ساعت دوباره برام پیام اومد
؟:اون دستور مرگ داشتم داده میخوای بمیره ؟اکه نمیخوای بیا پارکینگ
یکم عجیب بود چرا آنقدر اصرار داره توجه نکردم میتونم مواظب کوک باشم اگه راست باشه اگه دوباره نقشه تهیونگ باشه چی پس نرفتم که یهو
صدای تیر اندازی اومد
؟:نمیای پس به جای کوک خودم هم تو و هم داداشت و میکشم اگه میخوای آسیب نبینی میای پارکینگ
ترسیدم نمیخواستم برم ولی اگه واقعا بلایی سر کوک بیارن چی رفتم توی پارکینگ داشتم میرفتم که یهو سر درد گرفت و افتادم و سیاهیی وقتی بلند شدم دیدم توی یک جای کاملا سیاه و دستمو بستس چی شده یکی اومد تو کی بود یعنی اومد جلو که ...
چند بوق جواب داد
؟:بله
ات:کوک؟
کوک:ات تویی
ات:اره
کوک:خوبی کجایی
ات:اره اره خوبم بیا به این آدرس ....
کوک:باشه الان میام
منتظر کوک بودم که بله آقای جئون بلاخره رسیدن
کوک:ات خوبی؟
ات:اره اره خوبم بیا بریم از اینجا تو راه تعریف میکنم
کوک:باشه
رفتیم خونه کوک اووو چه خونه کوچیک و البته خوشگلی
ات:چه خونت خوشگله
کوک:اره میدونم از خونه شما خیلی کوچیک تره ولی خوشگلیش به همین که کوچیک
ات:بله بله
کوک:فکر نکنی پول نداشتم بزرگتر بخرم ها(خنده)
ات:هه نه تو الان در برابر من خیلی پول دار تری(خنده)
کوک:اووو (خنده)
ات:خوب کوک حاضر باش که میخواییم بریم پیش مامان بابا کوک:چی؟(داد)
ات:بلهههه پسر گم شده
کوک:من من هنوز آماده نیستم
ات:خوب تا یک هفته دیگه آماده شو
کوک :باشه
فلش فروارد یک هفته
ویو ات
یک هفته گذشت ولی تهیونگ هیچ کاری نتونست بکنه پس یعنی خودش دستور داده منه خر که امید داشتم که دوباره این زندگی درست میشه درست نشد هیچ خراب تر هم شد توی فرودگاه بودیم کوک خیلی استرس داش
آت:کوک
کوک:هوم
ات:استرس نداشته باش داداشییی(کیوت)
کوک:من من استرس ندارم
ات:اره اره تو اصلا استرس نداری(خنده)
تو این چند وقت احساس مسخره ای دارم هر جور فکر اومد تو ذهنم خودکشی هر چیزی که فکر کنی و احساس میکنم دیونه شدم هر روز با دوتا قرص اعصاب روزو شروع میکنم و با دوتا قرص خواب تمومش میکنم هر روز بدتر از دیروز هر روز مزخرف تر از دیروز تو این هفته اصلا تهیونگ ندیدم ولی کوک میرفت و خبر میآورد بهتر شده بود ولی اون کاری برای ادامه زندگی ما نکرد پس منم تمومش میکنم منتظر بودیم تا نوبت ما بشه که یه پیام برام اومد
؟:میخوای ثابت کنم که کیم تهیونگ دستور مرگ تو رو داده بیا پارکینگ
این دیگه برا من اثبات شده بود پس توجه هی بهش نکردم که بعد نیم ساعت دوباره برام پیام اومد
؟:اون دستور مرگ داشتم داده میخوای بمیره ؟اکه نمیخوای بیا پارکینگ
یکم عجیب بود چرا آنقدر اصرار داره توجه نکردم میتونم مواظب کوک باشم اگه راست باشه اگه دوباره نقشه تهیونگ باشه چی پس نرفتم که یهو
صدای تیر اندازی اومد
؟:نمیای پس به جای کوک خودم هم تو و هم داداشت و میکشم اگه میخوای آسیب نبینی میای پارکینگ
ترسیدم نمیخواستم برم ولی اگه واقعا بلایی سر کوک بیارن چی رفتم توی پارکینگ داشتم میرفتم که یهو سر درد گرفت و افتادم و سیاهیی وقتی بلند شدم دیدم توی یک جای کاملا سیاه و دستمو بستس چی شده یکی اومد تو کی بود یعنی اومد جلو که ...
۵.۲k
۰۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.