ازدواج اجباری پارت ۴ بچه ها ببخشید عکس جیمین رو نذاشتم
یهو منو کبوند به دیوار فاصلمون خیلی کم بود
+ آخ ... چته دیوونه
× آه بیبی گرل بهتره بامن درست حرف بزنی مگر نه بد میبینی !
+ ب...بیبی گرل !؟
یهو بابام اومد تو اتاق داشت با تعجب بهمون نگاه میکرد من سریع جیمین رو هل دادم و رفتم تو هال
جیمین ویو
میخواستم ببوسمش که یهو بابای ا.ت اومد تو اتاق ا.ت منو هل داد و سریع رفت تو هال
پ.ا : ببینم شما داشتید چیکار میکردید
× ه..هیچی آقا هیچ کاری نمیکردیم
پ.ا : بار آخرت باشه فهمیدی
× چ..چشم
رفتم تو هال قرار شد که هفته دیگه عروسی من و ا.ت باشه خیلی ذوق داشتم ....جیمین تو چت شده قلب بی صاحاب آروم بگیر ... ولی نمیتونممممممم
( یک هفته بعد ... تو این یک هفته ا.ت با جیمین رفتم لباس عروسی گرفتن )
ا.ت ویو
از خواب بیدار شدم ساعت ۸:۳۰ بود بلند شدم یه دوش ۳۰ مینی گرفتم و اومدم بیرون موهام رو خشک کردم یه لباس پوشیدم و رفتم آرایشگاه جیمین بهم زنگ زد
مکالمه ا.ت و جیمین
+ الو
× سلام بیبی خوبی
+ چند بار گفتم منو به این اسم صدا نکن
× یااا چی میشه مگه ... راستی من دم در آرایشگاهم
+ خب باید ۵ دقیقه صبر کنی
× باشه
آرایشگر موهام رو درست کرد و آرایشم کرد با جیمین رفتم تالار عروسی
عاقد : خانم شین آیا شما در شادی و غم ، فقر و ثروت ، تا آخر عمر با آقای پارک جیمین هستید ؟
+ ب...بلههههه
عاقد : آقای پارک جیمین آیا شما در شادی و غم ، فقر و ثروت ، تا آخر عمر با خانم شین ا.ت هستید
× بلههههههههه
عاقد : از حالا شما را زن و شوهر اعلام میکنم
همه دست زدن من و جیمین به زور باهم رقصیدیم و رفتیم خونه و وسایل هامون رو جمع کردیم و رفتیم خونه خودمون
بچه ها ببخشید خیلی بد شد آخه ما داریم میریم مسافرت 😅😅💜💜
+ آخ ... چته دیوونه
× آه بیبی گرل بهتره بامن درست حرف بزنی مگر نه بد میبینی !
+ ب...بیبی گرل !؟
یهو بابام اومد تو اتاق داشت با تعجب بهمون نگاه میکرد من سریع جیمین رو هل دادم و رفتم تو هال
جیمین ویو
میخواستم ببوسمش که یهو بابای ا.ت اومد تو اتاق ا.ت منو هل داد و سریع رفت تو هال
پ.ا : ببینم شما داشتید چیکار میکردید
× ه..هیچی آقا هیچ کاری نمیکردیم
پ.ا : بار آخرت باشه فهمیدی
× چ..چشم
رفتم تو هال قرار شد که هفته دیگه عروسی من و ا.ت باشه خیلی ذوق داشتم ....جیمین تو چت شده قلب بی صاحاب آروم بگیر ... ولی نمیتونممممممم
( یک هفته بعد ... تو این یک هفته ا.ت با جیمین رفتم لباس عروسی گرفتن )
ا.ت ویو
از خواب بیدار شدم ساعت ۸:۳۰ بود بلند شدم یه دوش ۳۰ مینی گرفتم و اومدم بیرون موهام رو خشک کردم یه لباس پوشیدم و رفتم آرایشگاه جیمین بهم زنگ زد
مکالمه ا.ت و جیمین
+ الو
× سلام بیبی خوبی
+ چند بار گفتم منو به این اسم صدا نکن
× یااا چی میشه مگه ... راستی من دم در آرایشگاهم
+ خب باید ۵ دقیقه صبر کنی
× باشه
آرایشگر موهام رو درست کرد و آرایشم کرد با جیمین رفتم تالار عروسی
عاقد : خانم شین آیا شما در شادی و غم ، فقر و ثروت ، تا آخر عمر با آقای پارک جیمین هستید ؟
+ ب...بلههههه
عاقد : آقای پارک جیمین آیا شما در شادی و غم ، فقر و ثروت ، تا آخر عمر با خانم شین ا.ت هستید
× بلههههههههه
عاقد : از حالا شما را زن و شوهر اعلام میکنم
همه دست زدن من و جیمین به زور باهم رقصیدیم و رفتیم خونه و وسایل هامون رو جمع کردیم و رفتیم خونه خودمون
بچه ها ببخشید خیلی بد شد آخه ما داریم میریم مسافرت 😅😅💜💜
۲.۶k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.