trust me Continue Part. 28
مرد: نه هه صبر کنن . الان می گم
صدای شلیک دیگه از پایین باغ نمیامد
مرد: همه شون رفتن حالا درو باز کن
- درو برات باز کنم؟ مگه مغز خر خوردم؟
مرد: پارک جیمین عوضی تو خودت خوب میفهمی اگه این مدارکو بدی به احتمال زیاد کشته میشی؟؟
- اه چقدر خواب میاد، خیلی حرفت تاثیر گذار بود
یا سرم به یونگی علامت دادم که ماها و خودش از اینجا برن
مرد: میدونی که افرادی الان گیر افتادن ها اون پسره اسمش چی بود نامجون؟ اره اره خیلی بد اسیب دیده
ته: با بردار من چی کار کردی پیر مرد عوضیییی
مرد خنده چندشی زد : کاری که تا اون زخمو ببینه یاد من بیفته
ته: زنده نمیزارم اشغاالللللل
ته سمت در رفتو درو باز کرد و نوشته به پیشینه اون مرد گرفتو یکی وسط سرش شلیک کرد
با شلیک تهیونگ
زیر دستای اون پیرمرد خرفت ریخت توی راه رو سمت مون تیر اندازی می کردن
- نمی تونی خودتو کنترل کنی؟؟؟؟
ته: دلم خنک شد اشغال
( از دید ات)
از دختر امد پایین دیدم هوپی هم هست سمتش رفتم
+ هوپی
هوپی: مدارکو پیدا کردین؟
+ اره دست یونگی الان میاد
هوپی:وقتی یونگی امد با یکی از بچه ها برید سمت ماشین
+ جیمین چی؟
هوپی: میاد نگران نباش من خودم میارمش
+ بهم قول بده
هوپی: قول
یونگی: اگه تمام شد حرفاتون بریم تا زیر دستای این پسر مرده نیامدن ته زد مرده رو کشت الانم زیر دستاش حمله کردن
سرمو تکون دادم تا می خواستیم بریم دیدم همه افراد اوت مرد امدن داخل حیاط عمارت
هوپی: فاک امدن
یونگی: از در پشتی بریم
هوپی: شما برید من حواسم هست بعد با جیمین میام
یونگی: مواظب خودت باش
هوپی: تو هم همینطور
+ 😐الان دقیقا چی شد؟
یونگی: هیچی با بریم
بنمایند در خماری😁
ادمش فردا شب💙
نظر یادتون نره😘😘😘
دوستون دارم💜💜
صدای شلیک دیگه از پایین باغ نمیامد
مرد: همه شون رفتن حالا درو باز کن
- درو برات باز کنم؟ مگه مغز خر خوردم؟
مرد: پارک جیمین عوضی تو خودت خوب میفهمی اگه این مدارکو بدی به احتمال زیاد کشته میشی؟؟
- اه چقدر خواب میاد، خیلی حرفت تاثیر گذار بود
یا سرم به یونگی علامت دادم که ماها و خودش از اینجا برن
مرد: میدونی که افرادی الان گیر افتادن ها اون پسره اسمش چی بود نامجون؟ اره اره خیلی بد اسیب دیده
ته: با بردار من چی کار کردی پیر مرد عوضیییی
مرد خنده چندشی زد : کاری که تا اون زخمو ببینه یاد من بیفته
ته: زنده نمیزارم اشغاالللللل
ته سمت در رفتو درو باز کرد و نوشته به پیشینه اون مرد گرفتو یکی وسط سرش شلیک کرد
با شلیک تهیونگ
زیر دستای اون پیرمرد خرفت ریخت توی راه رو سمت مون تیر اندازی می کردن
- نمی تونی خودتو کنترل کنی؟؟؟؟
ته: دلم خنک شد اشغال
( از دید ات)
از دختر امد پایین دیدم هوپی هم هست سمتش رفتم
+ هوپی
هوپی: مدارکو پیدا کردین؟
+ اره دست یونگی الان میاد
هوپی:وقتی یونگی امد با یکی از بچه ها برید سمت ماشین
+ جیمین چی؟
هوپی: میاد نگران نباش من خودم میارمش
+ بهم قول بده
هوپی: قول
یونگی: اگه تمام شد حرفاتون بریم تا زیر دستای این پسر مرده نیامدن ته زد مرده رو کشت الانم زیر دستاش حمله کردن
سرمو تکون دادم تا می خواستیم بریم دیدم همه افراد اوت مرد امدن داخل حیاط عمارت
هوپی: فاک امدن
یونگی: از در پشتی بریم
هوپی: شما برید من حواسم هست بعد با جیمین میام
یونگی: مواظب خودت باش
هوپی: تو هم همینطور
+ 😐الان دقیقا چی شد؟
یونگی: هیچی با بریم
بنمایند در خماری😁
ادمش فردا شب💙
نظر یادتون نره😘😘😘
دوستون دارم💜💜
۲۰.۰k
۲۱ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.