رمان عشق مثلث پارت ۶۴
+مامانش کجاست؟
مینهو:برادر زاده منه
+واقعا؟
مینهو:اوهوم
جسی:سوهو کجا رف...عا من واقعا معذرت می...شما سوجین نیستین؟
+عام بله خودمم و شما منو از کجا میشناسین؟
مینهو:شما میشناسینش؟
جسی:خوب...ارع
+ولی من شمارو نمیشناسم
جسی:من جسی هستم شما به درستون برسین بعد درسدباهن حرف میزنیم
+حتمی
(بعد درس)
کیفمو برداشتم و رفتم بیرون جسی رو دیدم که دستش سوهو بود
+خوب بریم؟
جسی:بریم
مینهو:زن داداش میخوای بچه رو بده به من میرم خونه شما راحت حرف بزنین
جسی:نه ماهم میایم خونه
+آخه
جسی:یااا سوجین میای حرفی نباشه
+پس من با یکی تماس بگیرم میام
رفتم اونور تر به جیمین زنگ زدم
_جونم؟
+جیمین...ام زن داداش مینهو اومده میگه منو میشناسه و میخواد باهام حرف بزنه منم گفتم اگه
_باهم میریم(با حالت سرد)
+باشه
_تو الان برو خونه منم آماده میشم شب باهم میریم
+آخه تو گفتی شبو دیر میای
_انتظار داشتی تورو تنها بزارم بری خونه غریبه
+باشه من فعلا قط میکنم
جسی:بریم؟
+جسی میتونی آدرسو بدی شب با شوهرم میام
جسی:باشه چه بهتری با جیمین بیای از نزدیکم میبینمش
+شما واقعا مارو میشناسین
جسی:ارع
+پس چطور ممکنه من شمارو نمیشناسم
جسی:منو نه ولی شوهرمو میشناسی...خلاصه شب میبینیش بای
من هنگ کرده باهاش خدافظ کردم و رفتم خونه
(برش زمانی ساعت ۸)
جسی لوکیشن رو واسم فرستاد و من آماده بودم جیمینم آماده شده داشت کرواتشو میبست
_حالا این زن داداشه پسره از کجا تورو میشناسه
+منم نمیدونم فقط گفت شوهرم تورو میشناسه
تعجب کرده برگشت طرفم
_شوهرش
بلند شدم رفتم نزدیکش و کرواتشو واسش درست میکردم و اون بهم نگاه میکرد
+غیرتی نشو چیکا کنم میکه شوهرش میشناستم یه دونه پسرم داره ۲ یا ۳ ساله اینا میشع
_اوهوم من آمادم بریم
+بریم
باهم سوار ماشین شدیم و رفتیم به آدرس خونشون خونش خیلی بزرگ بود و با ریسه های طلایی دور تا دور بیرون خونه تزئین شده بودن زنگو زدیم و یه خدمتکار درو باز کرد رفتیم داخلشم طلایی بود روی مبل نشستیم و منتظرشون موندیم که بلاخره صدای کفش پاشنه بلندی اومد و ما به طرف صدا برگشتیم سوهو با جسی دست همو گرفتن و داشتن میومدن پایین سوهو بدو بدو میومد طرفم من ترسیده کمی به طرف جینین رفتم و دستشو گرفتم
_نترس عزیزم یه بچست
جسی:سلام جیمین
جیمینم تعجب زده بهش دست داد
_سلام
سوهو دستشو باز میکرد انگار بغل میخواست نشستم تا هم قدش بشم
+جی میخوای؟
سوهو بیشتر دستشو باز کرد منم مقابلش دستامو باز کردم و آروم بغلش کردم خیلی احساس گرما میکردم و این حس و قبلا تجربه کرده بودم ولی نمیدونم کی؟ کی بود؟
مینهو:خوش اومدین
+اه مینهو سلام مرسی ممنون
مینهو:خوش اومدین آقای پارک
_مرسی (خوشک و سرد)
جسی:خوب الان میاد
مینهو:برادر زاده منه
+واقعا؟
مینهو:اوهوم
جسی:سوهو کجا رف...عا من واقعا معذرت می...شما سوجین نیستین؟
+عام بله خودمم و شما منو از کجا میشناسین؟
مینهو:شما میشناسینش؟
جسی:خوب...ارع
+ولی من شمارو نمیشناسم
جسی:من جسی هستم شما به درستون برسین بعد درسدباهن حرف میزنیم
+حتمی
(بعد درس)
کیفمو برداشتم و رفتم بیرون جسی رو دیدم که دستش سوهو بود
+خوب بریم؟
جسی:بریم
مینهو:زن داداش میخوای بچه رو بده به من میرم خونه شما راحت حرف بزنین
جسی:نه ماهم میایم خونه
+آخه
جسی:یااا سوجین میای حرفی نباشه
+پس من با یکی تماس بگیرم میام
رفتم اونور تر به جیمین زنگ زدم
_جونم؟
+جیمین...ام زن داداش مینهو اومده میگه منو میشناسه و میخواد باهام حرف بزنه منم گفتم اگه
_باهم میریم(با حالت سرد)
+باشه
_تو الان برو خونه منم آماده میشم شب باهم میریم
+آخه تو گفتی شبو دیر میای
_انتظار داشتی تورو تنها بزارم بری خونه غریبه
+باشه من فعلا قط میکنم
جسی:بریم؟
+جسی میتونی آدرسو بدی شب با شوهرم میام
جسی:باشه چه بهتری با جیمین بیای از نزدیکم میبینمش
+شما واقعا مارو میشناسین
جسی:ارع
+پس چطور ممکنه من شمارو نمیشناسم
جسی:منو نه ولی شوهرمو میشناسی...خلاصه شب میبینیش بای
من هنگ کرده باهاش خدافظ کردم و رفتم خونه
(برش زمانی ساعت ۸)
جسی لوکیشن رو واسم فرستاد و من آماده بودم جیمینم آماده شده داشت کرواتشو میبست
_حالا این زن داداشه پسره از کجا تورو میشناسه
+منم نمیدونم فقط گفت شوهرم تورو میشناسه
تعجب کرده برگشت طرفم
_شوهرش
بلند شدم رفتم نزدیکش و کرواتشو واسش درست میکردم و اون بهم نگاه میکرد
+غیرتی نشو چیکا کنم میکه شوهرش میشناستم یه دونه پسرم داره ۲ یا ۳ ساله اینا میشع
_اوهوم من آمادم بریم
+بریم
باهم سوار ماشین شدیم و رفتیم به آدرس خونشون خونش خیلی بزرگ بود و با ریسه های طلایی دور تا دور بیرون خونه تزئین شده بودن زنگو زدیم و یه خدمتکار درو باز کرد رفتیم داخلشم طلایی بود روی مبل نشستیم و منتظرشون موندیم که بلاخره صدای کفش پاشنه بلندی اومد و ما به طرف صدا برگشتیم سوهو با جسی دست همو گرفتن و داشتن میومدن پایین سوهو بدو بدو میومد طرفم من ترسیده کمی به طرف جینین رفتم و دستشو گرفتم
_نترس عزیزم یه بچست
جسی:سلام جیمین
جیمینم تعجب زده بهش دست داد
_سلام
سوهو دستشو باز میکرد انگار بغل میخواست نشستم تا هم قدش بشم
+جی میخوای؟
سوهو بیشتر دستشو باز کرد منم مقابلش دستامو باز کردم و آروم بغلش کردم خیلی احساس گرما میکردم و این حس و قبلا تجربه کرده بودم ولی نمیدونم کی؟ کی بود؟
مینهو:خوش اومدین
+اه مینهو سلام مرسی ممنون
مینهو:خوش اومدین آقای پارک
_مرسی (خوشک و سرد)
جسی:خوب الان میاد
۵.۲k
۲۹ دی ۱۴۰۰