Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part۸۲
شیرین:نباید اینقدر با اینا گرم میگرفتیم
ملیحه:تو نشسته بودی قهقه زده بودی با اون پسره یاسر
شیرین:اشتباه کردم الانم میرم اونجا باید سرد برخورد کنیم
داشتیم وسایلمون رو جمع میکردم ک گوشیم زنگ خورد ناشناس بود ورداشتم و با صدای سعید نفس عمیقی کشیدم
(سعید)
قرار شد من زنگ بزنم به شیرین و میکائل ک هکره ردیابیشون کنه ک کجا هستن
سعید:سلام خبی شیرین؟
شیرین:سعید بخدا یک بار دیگه مزاحم بشی میرم ازت شکایت میکنم
سعید:کار واجب دارم باهات
شیرین:بگو سریع کار دارم
سعید:میکائل برگشته
شیرین:خب به درک کع برگشته فدای سرم
سعید:گفتم مراقب خودت باش نیادسراغت
میکائل:جاشون رو پیدا کردم(اروم)
(شیرین)
یکدفعه یک صدای شبیه میکائل شنیدم
شیرین:این صدای کی بود؟
سعید:صدا صدا صدایی سگم بود بود
شیرین:وا سگت حرف میزنه؟
سعید:اره سگم پیشرفته
شیرین:خداشفات بده
گوشی رو قطع کردم
(سعید)
سعید:چرا زر زدی ها؟
میکائل:من سگم ها؟
سعید:ارههه حالا کجا هستن
میکائل:طرف هایی اینجاین بریم
راه افتادیم رفتیم اونجا ک دیدیم یک ماشین امد دنبالشون و اینا سوار شدن دنبالشون رفتیم ک رفتن یک خونه و با چند ماشین راه افتادن به طرف شمال
میکائل:تو ماشین پسره؟
سعید:ارعع دوتا پسر
میکائل:گمشون نکنی
Part۸۲
شیرین:نباید اینقدر با اینا گرم میگرفتیم
ملیحه:تو نشسته بودی قهقه زده بودی با اون پسره یاسر
شیرین:اشتباه کردم الانم میرم اونجا باید سرد برخورد کنیم
داشتیم وسایلمون رو جمع میکردم ک گوشیم زنگ خورد ناشناس بود ورداشتم و با صدای سعید نفس عمیقی کشیدم
(سعید)
قرار شد من زنگ بزنم به شیرین و میکائل ک هکره ردیابیشون کنه ک کجا هستن
سعید:سلام خبی شیرین؟
شیرین:سعید بخدا یک بار دیگه مزاحم بشی میرم ازت شکایت میکنم
سعید:کار واجب دارم باهات
شیرین:بگو سریع کار دارم
سعید:میکائل برگشته
شیرین:خب به درک کع برگشته فدای سرم
سعید:گفتم مراقب خودت باش نیادسراغت
میکائل:جاشون رو پیدا کردم(اروم)
(شیرین)
یکدفعه یک صدای شبیه میکائل شنیدم
شیرین:این صدای کی بود؟
سعید:صدا صدا صدایی سگم بود بود
شیرین:وا سگت حرف میزنه؟
سعید:اره سگم پیشرفته
شیرین:خداشفات بده
گوشی رو قطع کردم
(سعید)
سعید:چرا زر زدی ها؟
میکائل:من سگم ها؟
سعید:ارههه حالا کجا هستن
میکائل:طرف هایی اینجاین بریم
راه افتادیم رفتیم اونجا ک دیدیم یک ماشین امد دنبالشون و اینا سوار شدن دنبالشون رفتیم ک رفتن یک خونه و با چند ماشین راه افتادن به طرف شمال
میکائل:تو ماشین پسره؟
سعید:ارعع دوتا پسر
میکائل:گمشون نکنی
۴.۹k
۳۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.