عشق بازی پارت ۱۳
#جیمین
به رزی نگاه کردم دیدم سرش رو انداخته بود پایین و هیچی نمیگفت.
تا اینکه یکی اومد و رزی رو هل داد و زد به دیوار. اون مرد بود
جنی: اِ اقا ولش کن چیکارش داری
جیمین تا این لحظه رو دید رفته مرد رو هل داد مرد هم جیمین رو انداخت تو جوب و سر جیمین خورد به جدول و چشماش سیاهی رفت و سرش گیج رفت جنی رفت و سعی کرد جیمین رو دراره اما نشد
رزی:جی جی جیمین (با داد و گریه )
مرد زد در گوش رزی و گفت:این همه صدات میکنم چرا گوش نمیدی
رزی: جیمین😢😢😢
مرد:با توام (با خشم )
رزی: 😢😢😢
مرد رزی رو کشید و انداخت تو ماشین و برد
جیمین:اه اه، رزی😠
جنی: نه رزی نرو نه
#جنی
رفتم دنبال رزی که دیدم انداتش تو ماشین و برد
زنگ زدم انبولانس که بیان جیمین رو ببرن
(شانسن تو اون کوچه هیشکی نبود که کمک کنه 😭 )
به رزی نگاه کردم دیدم سرش رو انداخته بود پایین و هیچی نمیگفت.
تا اینکه یکی اومد و رزی رو هل داد و زد به دیوار. اون مرد بود
جنی: اِ اقا ولش کن چیکارش داری
جیمین تا این لحظه رو دید رفته مرد رو هل داد مرد هم جیمین رو انداخت تو جوب و سر جیمین خورد به جدول و چشماش سیاهی رفت و سرش گیج رفت جنی رفت و سعی کرد جیمین رو دراره اما نشد
رزی:جی جی جیمین (با داد و گریه )
مرد زد در گوش رزی و گفت:این همه صدات میکنم چرا گوش نمیدی
رزی: جیمین😢😢😢
مرد:با توام (با خشم )
رزی: 😢😢😢
مرد رزی رو کشید و انداخت تو ماشین و برد
جیمین:اه اه، رزی😠
جنی: نه رزی نرو نه
#جنی
رفتم دنبال رزی که دیدم انداتش تو ماشین و برد
زنگ زدم انبولانس که بیان جیمین رو ببرن
(شانسن تو اون کوچه هیشکی نبود که کمک کنه 😭 )
۲۷.۹k
۳۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.