┄┅┅┄┅❧ ߊ ܢܚیܝ ܘ ߊ ܝ ܢ̣ߊ ܥ̣ߺ. ⃟♥️❧┅┄┅┄
┄┅┅┄┅❧ ߊܢܚیܝܘ ߊܝܢ̣ߊܥ̣ߺ. ⃟♥️❧┅┄┅┄
سلینه
—خوش بختم منم نفیسم
همچنین گلم خب بیا اول لباس ط انتخاب کنیم بد آرایشت و موهات رفتم سراغ لباسایی ک برای انتخابم آورده بودن سلین یکی یکی لباسا رو نشونم داد همه ی لباسا شیک بودن و زیادی باز یکی شون چشممو گرفت ی لباس ساده بلند ک طوری بود پشتش کمی بلند بود و کشیده میشد هیچ ذوقی نداشتم برا همین ی لباس ساده ولی شیک انتخاب کردم
سلین~چ خوش سلیقه
رومینا—هیچ وقت فکرشو نمیکردم رادان از بین اون همه دماغ عملی ی دختره ساده ناز انتخاب کنه
با حرفه رومینا منو سلین قهقهه ای سر دادیم خیلی دخترای بامزه و مهربونی بودن سلین لباسو گذاشت روی تخت و منم نشستم روی صندلی رومینا شروع کرد ب آرایش صورتم و سلینم موهامو درست میکرد حسابی خسته شده بودم ک رومینا گفت~خب عزیزم تموم شد
ی نگاهی ط آینه انداختم وای چ خوشگل شدم حتی لکه های صورتمم معلوم نیست ارایشم عالی بود موهامو فر کرده بود ک خیلی ب آرایش صورتم میومد
رومینا و سلین بهم تبریک گفتن و کمکم کردن لباسو بپوشم قسمت شکمم کمی تنگ بود بخاطره آخه اوسکل فکر اینم نکرده من چطوری با این شکم این لباسای تنگو بپوشم باز شانس آوردم زیاد تنگ نیست
سلین~به به چ جیگری شماره بدم پاره کنی خوشگله
رومینا— قیافت شبیه پشکله
با حرفش ناخوداگاه زدم زیره خنده ب زور جلوی خودمو گرفتم و ب سلین نگاه کردم با دیدن قیافش دیگ نتونستم جلوی خودمو بگیرم و شدت خندم بیشتر شد رومینام داشت میخندید
سلین~ها ها ها رو آب بخندین
رومینا—خوبه خوبه حالا ب دل نگیر...
سلینه
—خوش بختم منم نفیسم
همچنین گلم خب بیا اول لباس ط انتخاب کنیم بد آرایشت و موهات رفتم سراغ لباسایی ک برای انتخابم آورده بودن سلین یکی یکی لباسا رو نشونم داد همه ی لباسا شیک بودن و زیادی باز یکی شون چشممو گرفت ی لباس ساده بلند ک طوری بود پشتش کمی بلند بود و کشیده میشد هیچ ذوقی نداشتم برا همین ی لباس ساده ولی شیک انتخاب کردم
سلین~چ خوش سلیقه
رومینا—هیچ وقت فکرشو نمیکردم رادان از بین اون همه دماغ عملی ی دختره ساده ناز انتخاب کنه
با حرفه رومینا منو سلین قهقهه ای سر دادیم خیلی دخترای بامزه و مهربونی بودن سلین لباسو گذاشت روی تخت و منم نشستم روی صندلی رومینا شروع کرد ب آرایش صورتم و سلینم موهامو درست میکرد حسابی خسته شده بودم ک رومینا گفت~خب عزیزم تموم شد
ی نگاهی ط آینه انداختم وای چ خوشگل شدم حتی لکه های صورتمم معلوم نیست ارایشم عالی بود موهامو فر کرده بود ک خیلی ب آرایش صورتم میومد
رومینا و سلین بهم تبریک گفتن و کمکم کردن لباسو بپوشم قسمت شکمم کمی تنگ بود بخاطره آخه اوسکل فکر اینم نکرده من چطوری با این شکم این لباسای تنگو بپوشم باز شانس آوردم زیاد تنگ نیست
سلین~به به چ جیگری شماره بدم پاره کنی خوشگله
رومینا— قیافت شبیه پشکله
با حرفش ناخوداگاه زدم زیره خنده ب زور جلوی خودمو گرفتم و ب سلین نگاه کردم با دیدن قیافش دیگ نتونستم جلوی خودمو بگیرم و شدت خندم بیشتر شد رومینام داشت میخندید
سلین~ها ها ها رو آب بخندین
رومینا—خوبه خوبه حالا ب دل نگیر...
۳.۰k
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.