𝐩𝟑
𝐩𝟑
+ هنوز بدنت درد میکنه؟
مقداری از قهوه نوشید : اوهوم.
+ پس........ بهتره امروز خونه بمونیم. میخوای باهم فیلم ببینیم؟
_ باشه موافقم.
+ خب پس من ظرفای صبحانه رو میشورم و خوراکی میارم تو هم منتظر بمون تا بیام.
_ باشه.
تهیونگ ظرفای صبحانه رو جمع کرد و شست و به همراه خوراکی پیش ا.ت رفت. خوراکی هارو روی میز چید . سرش و بلند که و توجه به دختر جلب شد. دختر با زیبایی تمام کتابی رو به دست گرفته و مشغول خواندن بود. لبخندی زد و بوسه ای روی موها دختر گذاشت : فرشته من اومدم. ببینیم؟
لبخندی زد و کتاب رو روی میز گذاشت : باشه.
چند ساعت :
فیلم تموم شد. چشمی چرخوند و متوجه شد شب شده : وای خدا زمان چقدر زمان زود میگذره. عزیزم.
به دختر نگاهی انداخت . دختر با آرامش روی پاهاش خوابش برده بود.
لبخندی روی لباش نقش بست. با خودش گفت بهتره بزاره دختر استراحت کنه. یه هر حال دیشب اولین س*ک*سشونو با هم داشتن و مطمعنا برای اون خیلی دردناک بوده. کتابی رو روی میز دید . چشماش درخشید : شازده کوچولو.
کتاب رو برداشت و مشغول خواندن شد.
خب لایک یادتون نره 💖
خیلی دوستون دارم ♥
+ هنوز بدنت درد میکنه؟
مقداری از قهوه نوشید : اوهوم.
+ پس........ بهتره امروز خونه بمونیم. میخوای باهم فیلم ببینیم؟
_ باشه موافقم.
+ خب پس من ظرفای صبحانه رو میشورم و خوراکی میارم تو هم منتظر بمون تا بیام.
_ باشه.
تهیونگ ظرفای صبحانه رو جمع کرد و شست و به همراه خوراکی پیش ا.ت رفت. خوراکی هارو روی میز چید . سرش و بلند که و توجه به دختر جلب شد. دختر با زیبایی تمام کتابی رو به دست گرفته و مشغول خواندن بود. لبخندی زد و بوسه ای روی موها دختر گذاشت : فرشته من اومدم. ببینیم؟
لبخندی زد و کتاب رو روی میز گذاشت : باشه.
چند ساعت :
فیلم تموم شد. چشمی چرخوند و متوجه شد شب شده : وای خدا زمان چقدر زمان زود میگذره. عزیزم.
به دختر نگاهی انداخت . دختر با آرامش روی پاهاش خوابش برده بود.
لبخندی روی لباش نقش بست. با خودش گفت بهتره بزاره دختر استراحت کنه. یه هر حال دیشب اولین س*ک*سشونو با هم داشتن و مطمعنا برای اون خیلی دردناک بوده. کتابی رو روی میز دید . چشماش درخشید : شازده کوچولو.
کتاب رو برداشت و مشغول خواندن شد.
خب لایک یادتون نره 💖
خیلی دوستون دارم ♥
۱۰.۱k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.