my girl
part ⁴⁰
"خونه مامان بابای ات"
یونگ سونگ:دخترم چرا اومدی اینجا امشب تولدته چرا خونتون نیستی
ات:بابا من میخوام یه مدت پیش شما باشم"صدای گرفته"
چه یونگ:دخترم گریه کردی"نگران"
ات:فقط اجازه میدین"صدای گرفته"
یونگ سونگ:البته من چرا نباید اجازه بدم دخترم پیشم بمونه من ارزومه" خنده"
ات:بابا.......مامان ای........ای کاش پیشتون.......میمونم"بغض"
چه یونگ:دخترم تو که شوهرتو دوست داری
یونگ سونگ:نکنه اذیتت کرده بگیرم بزنمش
ات:نه فقط دلم برای شما تنگ شده بود میخواستم یه مدت پیشتون بمونم"خنده-ولی ناراحت"
چه یونگ:پس خودم برای دخترم تولد میگیرم
ات:مرسی ولی من امشب میخوام برای کار جدید برم جلسه
یونگ سونگ:باشه
جینا:الان نزدیک به یک ماهه که ات پیش پدر و مادرشه اون از شغل منشی بودن استعفا داده و جدیدن معلم شده اون خیلی خوشحاله ولی تو این یک ماه کوک حتی نمیدونه ات زندس یا مرده ولی هنوز شبا با یاد کوک میخوابه کوکم دلش میخواد ات دوباره برگرده
ات:مامان بابای خوشگلم صبحتون بخی........"خنده"
جیمین:سلام
جیسو:سلام ات
ات:سلام
چه یونگ:ات ات دیرتر شد بدو بدو
ات:بای بای مامی بای بای ددی
یونگ سونگ: خداحافظ
"دانشگاه"
ات:سلام دختر پسرای خوشگل کلاس
همه:سلام استاد
ات:خب بگین ببینم چه خبره همه شادین
رانیا:استاد قراره امروز تو سالمه کنفرانس یه فرد مهم بیاد
ات:اووووووو پس بخاطر همین خوشحالین
اسامی:تازه یه دانش آموز انتقالی هم داریم
ات:بیا تو
لارا:سلام من کانگ لارا هستم"عوقم گرفت"
ات:سلام لارا جان برو پیش آسامی بشین
اسامی:استاد من میخوام پیش رانیا بشینم این لاراعه میتونه تنها بشینه
ات:باشه خب تا زمان اومدن اون فرد مهم نیم ساعت مونده پس میتونین به خودتون برسین اخه زیادی شلخته شدین
همه:اخه استاد ما که وسایل آرایشی نیوردیم
ات:بفرمایین
همه:مرسییییییییییییی
"سالن کنفرانس"
مدیر نا:خب ما یه فرد مهم داریم ایشون یک ایدل هستن و همینطور به همراه یک ایدل دیگه
کوک:سلام"سرد"
هانول:سلام"صدای گرفته"
ات:خانم میتونم کمکتون کنم احساس میکنم............. "تعجب"
مدیر نا:خانم پارک خانم سو یک ماهه دنبال بهترین دوستشون میگردن و خیلی ناراحتن
ات:اسامی من یه لحظه میام پیشت
اسامی:باشه
کوک:هانول چرا احساس میکنم این زنه اشناس"سرد"
هانول:تو ساکت بعد از اینکه ات رفته خونت شده مثل قبرستون بعد دنبال یه زن جدیدی"عصبی"
ات:خانم سو شما چرا سینگلین"داد"
هانول:به قول بهترین رفیقم که نمی دونم زندس یا مرده ادم
همه:باید سینگل بمیره"داد"
کوک:شما از کجا میدونین
ات:خب ببینین این دانشگاه دوتا استاد داره اوه جیسو و
جیسو:پارک ات"خنده"
ات:سلام هانی کوچولو"زبون در اورد"
هانول:ات تخم صگ کجا بودی مردم تو این یک ماه"میدود دنبال ات"
ات:
"خونه مامان بابای ات"
یونگ سونگ:دخترم چرا اومدی اینجا امشب تولدته چرا خونتون نیستی
ات:بابا من میخوام یه مدت پیش شما باشم"صدای گرفته"
چه یونگ:دخترم گریه کردی"نگران"
ات:فقط اجازه میدین"صدای گرفته"
یونگ سونگ:البته من چرا نباید اجازه بدم دخترم پیشم بمونه من ارزومه" خنده"
ات:بابا.......مامان ای........ای کاش پیشتون.......میمونم"بغض"
چه یونگ:دخترم تو که شوهرتو دوست داری
یونگ سونگ:نکنه اذیتت کرده بگیرم بزنمش
ات:نه فقط دلم برای شما تنگ شده بود میخواستم یه مدت پیشتون بمونم"خنده-ولی ناراحت"
چه یونگ:پس خودم برای دخترم تولد میگیرم
ات:مرسی ولی من امشب میخوام برای کار جدید برم جلسه
یونگ سونگ:باشه
جینا:الان نزدیک به یک ماهه که ات پیش پدر و مادرشه اون از شغل منشی بودن استعفا داده و جدیدن معلم شده اون خیلی خوشحاله ولی تو این یک ماه کوک حتی نمیدونه ات زندس یا مرده ولی هنوز شبا با یاد کوک میخوابه کوکم دلش میخواد ات دوباره برگرده
ات:مامان بابای خوشگلم صبحتون بخی........"خنده"
جیمین:سلام
جیسو:سلام ات
ات:سلام
چه یونگ:ات ات دیرتر شد بدو بدو
ات:بای بای مامی بای بای ددی
یونگ سونگ: خداحافظ
"دانشگاه"
ات:سلام دختر پسرای خوشگل کلاس
همه:سلام استاد
ات:خب بگین ببینم چه خبره همه شادین
رانیا:استاد قراره امروز تو سالمه کنفرانس یه فرد مهم بیاد
ات:اووووووو پس بخاطر همین خوشحالین
اسامی:تازه یه دانش آموز انتقالی هم داریم
ات:بیا تو
لارا:سلام من کانگ لارا هستم"عوقم گرفت"
ات:سلام لارا جان برو پیش آسامی بشین
اسامی:استاد من میخوام پیش رانیا بشینم این لاراعه میتونه تنها بشینه
ات:باشه خب تا زمان اومدن اون فرد مهم نیم ساعت مونده پس میتونین به خودتون برسین اخه زیادی شلخته شدین
همه:اخه استاد ما که وسایل آرایشی نیوردیم
ات:بفرمایین
همه:مرسییییییییییییی
"سالن کنفرانس"
مدیر نا:خب ما یه فرد مهم داریم ایشون یک ایدل هستن و همینطور به همراه یک ایدل دیگه
کوک:سلام"سرد"
هانول:سلام"صدای گرفته"
ات:خانم میتونم کمکتون کنم احساس میکنم............. "تعجب"
مدیر نا:خانم پارک خانم سو یک ماهه دنبال بهترین دوستشون میگردن و خیلی ناراحتن
ات:اسامی من یه لحظه میام پیشت
اسامی:باشه
کوک:هانول چرا احساس میکنم این زنه اشناس"سرد"
هانول:تو ساکت بعد از اینکه ات رفته خونت شده مثل قبرستون بعد دنبال یه زن جدیدی"عصبی"
ات:خانم سو شما چرا سینگلین"داد"
هانول:به قول بهترین رفیقم که نمی دونم زندس یا مرده ادم
همه:باید سینگل بمیره"داد"
کوک:شما از کجا میدونین
ات:خب ببینین این دانشگاه دوتا استاد داره اوه جیسو و
جیسو:پارک ات"خنده"
ات:سلام هانی کوچولو"زبون در اورد"
هانول:ات تخم صگ کجا بودی مردم تو این یک ماه"میدود دنبال ات"
ات:
۴.۴k
۲۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.