بگذریم...
بگذریم...
حرف نگفته زیاد است...
اسطوره ی رشادت...
حال مادرت چطوره؟؟؟
توی این همه سالی که واسه ی ماها عادی گذشت...
واسه ی اون چی گذشت؟؟؟...
نبودم...ندیدم ان روز ها رو..ولی خوب میدونم..
تو رفتی و به خاطر ناموس خودت و ناموس همه ی ان هایی که می شناختی یا نمی شناختی "بی منت" جنگیدی...
تو رفتی تا...
خیلی ها به خودشان اجازه ندهند...
همین چادر سیاه را راحت از سر ناموست بردارند..
تو و فهمیده های دیگر رفتید تا هر کس جگر این را نداشته باشد ناموست را حتی
"تو" خطاب کنند...
ولی امروز "خیلی جاها" خیلی چیزا عوض شده...
از نظر خیلی ها رنگ اون پارچه مشکی کسل کنندست ..
.
ولی خیلی راحت "خیلی جاها"همون رنگ، نقش خودش رو خیلی پر رنگ پشت چشم همین "من" نشون میده...
"خیلی جاها" خیلی راحت رنگ سرخ خونت نشسته رو لب همین "من"...
کاش هر کس قدر خودش رو می دونست..غمی نبود..
حرف نگفته زیاد است...
اسطوره ی رشادت...
حال مادرت چطوره؟؟؟
توی این همه سالی که واسه ی ماها عادی گذشت...
واسه ی اون چی گذشت؟؟؟...
نبودم...ندیدم ان روز ها رو..ولی خوب میدونم..
تو رفتی و به خاطر ناموس خودت و ناموس همه ی ان هایی که می شناختی یا نمی شناختی "بی منت" جنگیدی...
تو رفتی تا...
خیلی ها به خودشان اجازه ندهند...
همین چادر سیاه را راحت از سر ناموست بردارند..
تو و فهمیده های دیگر رفتید تا هر کس جگر این را نداشته باشد ناموست را حتی
"تو" خطاب کنند...
ولی امروز "خیلی جاها" خیلی چیزا عوض شده...
از نظر خیلی ها رنگ اون پارچه مشکی کسل کنندست ..
.
ولی خیلی راحت "خیلی جاها"همون رنگ، نقش خودش رو خیلی پر رنگ پشت چشم همین "من" نشون میده...
"خیلی جاها" خیلی راحت رنگ سرخ خونت نشسته رو لب همین "من"...
کاش هر کس قدر خودش رو می دونست..غمی نبود..
۴.۷k
۱۲ آبان ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.