رویای اشنا part 45
ویو جونگ کوک
یکم توی پارک قدم زدیم که ساعت داشت کم کم نزدیکای پنج میشد.
_جونگ هوان
+بله
_بیا برگردیم ساعت چهار و نیمه
+باشه
به سمت ماشین رفتیم و بعد سوار شدن به سمت خونه حرکت کردم. بعد چند مین رسیدیم و رفتیم توی عمارت. بقیه نبودن فکر کنم رفته بودن توی اتاق جلسه.
_اوه دیر کردیم بدو...😅
+هی اروم😄
دست هوان رو گرفتم و از پله ها سمت اتاق دویدم.
با ضرب درو باز کردم و رفتیم توی اتاق، همه با تعجب نگامون کردن.
☆شما دوتا کجا بودید 🤨
٪ما نیم ساعته منتظرتونیم.
_ببخشید رفته بودیم پارک
☆ما نگران ماموریت هستیم ایشون با عشــ..(یونجی زد به پای شوگا) چیز یعنی با دستیارشون رفتن پارک😐
+تقصیر من بود
_🤨
+حالا مگه مهمه بیاین نقشه بکشیم
÷اره من خیلی مشتاقم، تو چی یونجی؟... یونجی؟
هممون یه نگاه به یونجی کردیم خوابیده بود که جونگ هوان گفت.
+یونجیییی به ما حمله کردنن(داد)
*چیییی(از خواب پرید) چی شده من کیم؟ اینجا کجاست؟
+خب بفرمایید بیدار شد😎
*😠فقط دستم بهت برسه
+ببخشید 🥺
*ای خوداا گوگولی باشه باهات کاری ندارم
😐_
🤨٪
☆خب بریم سراغ نقشه
٪خب شوگا قراره توی ون مارو پشتیبانی بکنه و یونجی هم از توی عمارت
☆کیونگ و تهیونگ هم از دور مارو زیر نظر داره که اگه اتفاقی افتاد تیر اندازی کنن.
_جونگ کوک و هوان هم میرن توی عمارت و وقتی مادر پدراتون رو پیدا کردن ما به چان یوول خبر میدیم و اون هم جانگ وو رو لو میده . فقط تا قبل از اینکه پلیسا برسن باید عمارت رو تخلیه کنیم.
+حله
*اوکی
÷خب کی میریم ماموریت؟
... ٪
ادامه پارت بعد❤❤
شرطا: ۳تا لایک ۱۰ تا کامنت
یکم توی پارک قدم زدیم که ساعت داشت کم کم نزدیکای پنج میشد.
_جونگ هوان
+بله
_بیا برگردیم ساعت چهار و نیمه
+باشه
به سمت ماشین رفتیم و بعد سوار شدن به سمت خونه حرکت کردم. بعد چند مین رسیدیم و رفتیم توی عمارت. بقیه نبودن فکر کنم رفته بودن توی اتاق جلسه.
_اوه دیر کردیم بدو...😅
+هی اروم😄
دست هوان رو گرفتم و از پله ها سمت اتاق دویدم.
با ضرب درو باز کردم و رفتیم توی اتاق، همه با تعجب نگامون کردن.
☆شما دوتا کجا بودید 🤨
٪ما نیم ساعته منتظرتونیم.
_ببخشید رفته بودیم پارک
☆ما نگران ماموریت هستیم ایشون با عشــ..(یونجی زد به پای شوگا) چیز یعنی با دستیارشون رفتن پارک😐
+تقصیر من بود
_🤨
+حالا مگه مهمه بیاین نقشه بکشیم
÷اره من خیلی مشتاقم، تو چی یونجی؟... یونجی؟
هممون یه نگاه به یونجی کردیم خوابیده بود که جونگ هوان گفت.
+یونجیییی به ما حمله کردنن(داد)
*چیییی(از خواب پرید) چی شده من کیم؟ اینجا کجاست؟
+خب بفرمایید بیدار شد😎
*😠فقط دستم بهت برسه
+ببخشید 🥺
*ای خوداا گوگولی باشه باهات کاری ندارم
😐_
🤨٪
☆خب بریم سراغ نقشه
٪خب شوگا قراره توی ون مارو پشتیبانی بکنه و یونجی هم از توی عمارت
☆کیونگ و تهیونگ هم از دور مارو زیر نظر داره که اگه اتفاقی افتاد تیر اندازی کنن.
_جونگ کوک و هوان هم میرن توی عمارت و وقتی مادر پدراتون رو پیدا کردن ما به چان یوول خبر میدیم و اون هم جانگ وو رو لو میده . فقط تا قبل از اینکه پلیسا برسن باید عمارت رو تخلیه کنیم.
+حله
*اوکی
÷خب کی میریم ماموریت؟
... ٪
ادامه پارت بعد❤❤
شرطا: ۳تا لایک ۱۰ تا کامنت
۲.۹k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.