murdererفصل²
murdererفصل²
پارت⁹
...
یهو گربه ای اومد پیشم نشستم نازش کردم
+وایی چقدر کیوتهه
جیمین:اسمش سوفی
نگاهی به جیمین انداختم لبخندی زدم
جیمین:من باید برم تا یه جایی کار دارم فکر فرار به سرت نزنه هاا
+باشه
رفت دوباره سوفی ناز کردم خیلی کیوت بود ببینیم من..دوباره عاشق جیمین شدم؟چرا یه حسی بهش دارم..،یهو صدای آشنایی شنیدم
تهیونگ:ات
سرمو برگردوندم
+تهیونگگگ
رفتم بغلش کردم
+تو چجوری اومدی اینجا؟
تهیونگ:کوک بی عرضه بهم گفت گیر جیمین افتادی بیا بریم
+نه تهیونگ..
تهیونگ:چیه؟
+من نمیدونم بیام یا نیام
تهیونگ:دیونه شدی؟باید بریم
حرفی نزدم
تهیونگ:خیلی خوب شب فکراتو بکن فرداش خودم میام از جیمین میگیرمت
+چی؟منظورت چیه
به حرفام توجهی نکرد و رفت،منظورش چیه؟خیلی ناراحت شدم
از باغ رفتم بیرون سوفی هم دنبالم راه افتاد رفتم داخل عمارت لورا رو مبل نشسته بود
لورا:چطوری دختر؟
+خوبم
لورا:به نظر خسته و ناراحت میای خوبی؟
+هوم آره خوبم
لبخندی بهش زدم
...
چند ساعت بعد"
آجوما:دخترم نمیخوای بخوابی دیروقته
+جیمین نمیومده هنوز
آجوما:شاید فردا بیاد برو بخواب
+چشم
بلند شدم رفتم تو اتاقم روی تخت دراز کشیدم
چند مین بعد"
در یهو باز شد جیمین بود خودمو زدم به خواب صدای قدمای آرومش میشنیدم
اومد پیشونیمو بوسید موهامو نوازش کرد
جیمین:چرا نمیفهمی دوست دارم؟قلبمو میشکنی..
و رفت درو بست چشمامو باز کردم بغض کرده بودم چرا من انقدر بی رحمم؟
...
پارت⁹
حمایت؟
چطور بود؟
پارت⁹
...
یهو گربه ای اومد پیشم نشستم نازش کردم
+وایی چقدر کیوتهه
جیمین:اسمش سوفی
نگاهی به جیمین انداختم لبخندی زدم
جیمین:من باید برم تا یه جایی کار دارم فکر فرار به سرت نزنه هاا
+باشه
رفت دوباره سوفی ناز کردم خیلی کیوت بود ببینیم من..دوباره عاشق جیمین شدم؟چرا یه حسی بهش دارم..،یهو صدای آشنایی شنیدم
تهیونگ:ات
سرمو برگردوندم
+تهیونگگگ
رفتم بغلش کردم
+تو چجوری اومدی اینجا؟
تهیونگ:کوک بی عرضه بهم گفت گیر جیمین افتادی بیا بریم
+نه تهیونگ..
تهیونگ:چیه؟
+من نمیدونم بیام یا نیام
تهیونگ:دیونه شدی؟باید بریم
حرفی نزدم
تهیونگ:خیلی خوب شب فکراتو بکن فرداش خودم میام از جیمین میگیرمت
+چی؟منظورت چیه
به حرفام توجهی نکرد و رفت،منظورش چیه؟خیلی ناراحت شدم
از باغ رفتم بیرون سوفی هم دنبالم راه افتاد رفتم داخل عمارت لورا رو مبل نشسته بود
لورا:چطوری دختر؟
+خوبم
لورا:به نظر خسته و ناراحت میای خوبی؟
+هوم آره خوبم
لبخندی بهش زدم
...
چند ساعت بعد"
آجوما:دخترم نمیخوای بخوابی دیروقته
+جیمین نمیومده هنوز
آجوما:شاید فردا بیاد برو بخواب
+چشم
بلند شدم رفتم تو اتاقم روی تخت دراز کشیدم
چند مین بعد"
در یهو باز شد جیمین بود خودمو زدم به خواب صدای قدمای آرومش میشنیدم
اومد پیشونیمو بوسید موهامو نوازش کرد
جیمین:چرا نمیفهمی دوست دارم؟قلبمو میشکنی..
و رفت درو بست چشمامو باز کردم بغض کرده بودم چرا من انقدر بی رحمم؟
...
پارت⁹
حمایت؟
چطور بود؟
۹.۱k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.