ادامه......
ادامه......
.
..
دراز کشید
تهیونگ : خیلی رو مخه
ا/ت : تهرونیا میشه بپرسم چیکار کردم؟
تهیونگ : لازم به گفتن نیست
رفتی کنارش نشستی که چشماشو بست
ا/ت : تهیونگل لطفا چشمات رو باز کن می خوام چشمات رو ببینم
تهیونگ : ببینی که چی بشه، می خوام چشمام بسته بمونه این طوری دوست دارم، به هر حال برو بقیه رو ببین
نیازی نیست منو ببینی ، همه برات جذابن
بقیه رو بیشتر دوست داری تا من
ا/ت : یه چه حقی اینجوری میگی ، تو خیلی جذاب تری پس ...
تهیونگ : پس ؟!
تهیونگ : نیازی نیست
تهیونگ : مجبوری ابراز علاقه کنی؟
تهیونگ : نمیخواد
تهیونگ : برو بیرون
ا/ت : هی تو خیلی .......
تهیونگ : من خیلی چی؟
ا/ت : هیچی خیلی کیوتی
تهیونگ : نه برو به اعضا بیشتر توجه کن
ا/ت : یا تهیونگ کی گفته اصلا هم
تهیونگ : نه واقعیته
ا/ت : تو برای اینکه از کوکی تعریف کردم اینجوری می کنی
ا/ت : تو حسودی کردی درسته؟
تهیونگ : چی حسودی؟!
تهیونگ : من اصلا حسودی نمی کنم هیچ وقت
اروم نشستی روی شکمش
ا/ت : حتی وقتی که حسودی میکنی
ا/ت : خیلی کیوت میشی
چطور می تونی همیشه اینقدر جذاب و کیوت باشی؟!
تهیونگ : نمی خواد ازم تعریف کنی !
ا/ت : یا قهر نباش هر چی بگی انجام میدم
تهیونگ : هی چی؟!
تهیونگ : نمی خوام
تهیونگ : هیچی نمی خوام
ا/ت : هر چی بگی!
تهیونگ : ااومنمی خوام
تهیونگ : چجوری یعنی هر کاری بگم می کنی؟!
چشماشو باز کرد و نگاهشو دوخت بهت
سرتو به معنی اره تکون دادی
از سر تا پا نگاهت کرد
نگاهش روی لبات قفل شد
توی یک حرکت جا هاتونو عوض کرد و روت خیمه زد
دستاتو گذاشتی روی شونه هاش
به خاطر حرکت یهوییش از ترس چشماتو بستی
از روت بلند زد
تو هم بلند شدی کنارش وایسادی
.
.
.
بقیش امادست هر چقدر بیشتر حمایت کنید زود تر می زارم
.
.
..
دراز کشید
تهیونگ : خیلی رو مخه
ا/ت : تهرونیا میشه بپرسم چیکار کردم؟
تهیونگ : لازم به گفتن نیست
رفتی کنارش نشستی که چشماشو بست
ا/ت : تهیونگل لطفا چشمات رو باز کن می خوام چشمات رو ببینم
تهیونگ : ببینی که چی بشه، می خوام چشمام بسته بمونه این طوری دوست دارم، به هر حال برو بقیه رو ببین
نیازی نیست منو ببینی ، همه برات جذابن
بقیه رو بیشتر دوست داری تا من
ا/ت : یه چه حقی اینجوری میگی ، تو خیلی جذاب تری پس ...
تهیونگ : پس ؟!
تهیونگ : نیازی نیست
تهیونگ : مجبوری ابراز علاقه کنی؟
تهیونگ : نمیخواد
تهیونگ : برو بیرون
ا/ت : هی تو خیلی .......
تهیونگ : من خیلی چی؟
ا/ت : هیچی خیلی کیوتی
تهیونگ : نه برو به اعضا بیشتر توجه کن
ا/ت : یا تهیونگ کی گفته اصلا هم
تهیونگ : نه واقعیته
ا/ت : تو برای اینکه از کوکی تعریف کردم اینجوری می کنی
ا/ت : تو حسودی کردی درسته؟
تهیونگ : چی حسودی؟!
تهیونگ : من اصلا حسودی نمی کنم هیچ وقت
اروم نشستی روی شکمش
ا/ت : حتی وقتی که حسودی میکنی
ا/ت : خیلی کیوت میشی
چطور می تونی همیشه اینقدر جذاب و کیوت باشی؟!
تهیونگ : نمی خواد ازم تعریف کنی !
ا/ت : یا قهر نباش هر چی بگی انجام میدم
تهیونگ : هی چی؟!
تهیونگ : نمی خوام
تهیونگ : هیچی نمی خوام
ا/ت : هر چی بگی!
تهیونگ : ااومنمی خوام
تهیونگ : چجوری یعنی هر کاری بگم می کنی؟!
چشماشو باز کرد و نگاهشو دوخت بهت
سرتو به معنی اره تکون دادی
از سر تا پا نگاهت کرد
نگاهش روی لبات قفل شد
توی یک حرکت جا هاتونو عوض کرد و روت خیمه زد
دستاتو گذاشتی روی شونه هاش
به خاطر حرکت یهوییش از ترس چشماتو بستی
از روت بلند زد
تو هم بلند شدی کنارش وایسادی
.
.
.
بقیش امادست هر چقدر بیشتر حمایت کنید زود تر می زارم
.
۳۵.۶k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.