انتخاب خواستنی پارت 19
نکنه این دوتا ــــــــــ
نه بابا امکان نداره ، اصلا راه نداره
یه لحظه صبر کن ، اصلا به من چه ربطی داره؟
چرا من برام مهمه که رونا کیو دوست داده؟
دوست دارم هرچه زودتر این مهمونی فاکی تموم بشه
رونا و مینا از اتاق اومدن بیرون
میخواستم به خاطر این تغییر یهویی مینا بزنم زیر خنده ولب جلوی خودمو به زور گرفتم
حالا فهمیدم قصد رونا از این کار چی بوده
مشکل لباس مینا بوده
واقعا بهش حق میدم آخه من و جیمینم به خاطر لباسش معذب بودیم، بقیرو نمیدونم
ولی خدایی تو اون شلوار و بلوز آستین بلندی که رونا بهش داده بود بهتر شده بود
اون موقع حتی نمیشد نگاش کرد
به افکارم یه لبخند زوم و به رونایی که الا روبروی من نشسته بود و مثل من سعی در گرفتن حلوی خندش داشت نگاه کردم
رونا بهم نگاه کرد و منم خیلی نامحسس بهش یه لایک نشون دادم که یه چشم بهم زد و زیر لب گفت: ما اینیم دیگه
(رونا)
موقع شام رسید
همه دور میز نشسته بودیم و غذاهای رنگارنگی که فهمیدم کار جین و یونگیه روی میز بود
با تعجب سمت جین و یونگی که کنار هم نشسته بودند برگشتم و گفتم
+ یعنی همه اینارو شما درست کردین؟.
یونگی: اوهوم.
+ واوووووووو ، باورم نمیشه.
رسما مثل ندیده ها شده بودم
+ خوش به حال زن آیندتون، منم باید یه شوهر اینجوری پیدا کنم.
تازه به خودم اومدم و فهمیدم چه سوتی مسخره ای دادم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا اینجا چطور بود
بچه ها فکر کنم تا الا فهمیدین که این فیک از اون فیک ها نیست که با بیست یا سی قسمت تموم بشه
یه فیک طولانی هست
پس حمایت کنید تا سریع تر بنویسم
شرط ها
17 کامنت و 15 لایک
نه بابا امکان نداره ، اصلا راه نداره
یه لحظه صبر کن ، اصلا به من چه ربطی داره؟
چرا من برام مهمه که رونا کیو دوست داده؟
دوست دارم هرچه زودتر این مهمونی فاکی تموم بشه
رونا و مینا از اتاق اومدن بیرون
میخواستم به خاطر این تغییر یهویی مینا بزنم زیر خنده ولب جلوی خودمو به زور گرفتم
حالا فهمیدم قصد رونا از این کار چی بوده
مشکل لباس مینا بوده
واقعا بهش حق میدم آخه من و جیمینم به خاطر لباسش معذب بودیم، بقیرو نمیدونم
ولی خدایی تو اون شلوار و بلوز آستین بلندی که رونا بهش داده بود بهتر شده بود
اون موقع حتی نمیشد نگاش کرد
به افکارم یه لبخند زوم و به رونایی که الا روبروی من نشسته بود و مثل من سعی در گرفتن حلوی خندش داشت نگاه کردم
رونا بهم نگاه کرد و منم خیلی نامحسس بهش یه لایک نشون دادم که یه چشم بهم زد و زیر لب گفت: ما اینیم دیگه
(رونا)
موقع شام رسید
همه دور میز نشسته بودیم و غذاهای رنگارنگی که فهمیدم کار جین و یونگیه روی میز بود
با تعجب سمت جین و یونگی که کنار هم نشسته بودند برگشتم و گفتم
+ یعنی همه اینارو شما درست کردین؟.
یونگی: اوهوم.
+ واوووووووو ، باورم نمیشه.
رسما مثل ندیده ها شده بودم
+ خوش به حال زن آیندتون، منم باید یه شوهر اینجوری پیدا کنم.
تازه به خودم اومدم و فهمیدم چه سوتی مسخره ای دادم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا اینجا چطور بود
بچه ها فکر کنم تا الا فهمیدین که این فیک از اون فیک ها نیست که با بیست یا سی قسمت تموم بشه
یه فیک طولانی هست
پس حمایت کنید تا سریع تر بنویسم
شرط ها
17 کامنت و 15 لایک
۴.۲k
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.